English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
finish تمام کردن رنگ وروغن زدن
finishes تمام کردن رنگ وروغن زدن
Other Matches
finishes تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finish تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
embalming با عطر وروغن تدهین کردن
embalmed با عطر وروغن تدهین کردن
embalm با عطر وروغن تدهین کردن
embalms با عطر وروغن تدهین کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
overcolour زیاد اب وروغن دادن
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
tartarsauce سوس مایونز باترشی وروغن زیتون وترب وغیره
tartaresauce سوس مایونز باترشی وروغن زیتون وترب وغیره
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
fulfilled تمام کردن
fulfills تمام کردن
go through with <idiom> تمام کردن
to eat up تمام کردن
fiddle away تمام کردن
to run away with تمام کردن
to finish off تمام کردن
to see out تمام کردن
fulfil تمام کردن
to see through تمام کردن
to fill out تمام کردن
get (something) over with <idiom> تمام کردن
fulfils تمام کردن
integrate تمام کردن
attaining تمام کردن
use up تمام کردن
get through تمام کردن
forth تمام کردن
attained تمام کردن
integrating تمام کردن
integrates تمام کردن
attain تمام کردن
attains تمام کردن
run out of تمام کردن
fulfill تمام کردن
fulfilling تمام کردن
make a day of it <idiom> تمام روزکار کردن
nip and tuck <idiom> به سختی تمام کردن
to apply for written testimony استشهاد تمام کردن
exhaust تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts تمام کردن بادقت بحث کردن
use up تمام شدن مصرف کردن
call it quits <idiom> متوقف کردن تمام کار
do one's best <idiom> تمام تلاش خودرا کردن
unquote نقل قول را تمام کردن
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
processes بانجام رساندن تمام کردن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
shoot one's wad <idiom> تمام پول را خرج کردن
see out <idiom> تمام کردن وخارج شدن
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
process بانجام رساندن تمام کردن
cease بند امدن تمام کردن
ended تمام کردن خاتمه دادن
ceased بند امدن تمام کردن
end تمام کردن خاتمه دادن
ceases بند امدن تمام کردن
dost بپایان رسانیدن تمام کردن
for all one is worth <idiom> تمام سعی خودرا کردن
ceasing بند امدن تمام کردن
ends تمام کردن خاتمه دادن
polish off از جلو کسی درامدن تمام کردن
fish out تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
To consume all ones energy . تمام نیروی خودرا مصرف کردن
speeding مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
strike out تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erase پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erasing پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speed مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
zap حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price . مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on <idiom> تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhausts تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirrored کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas تمام نما اینه تمام نما
panorama تمام نما اینه تمام نما
It's over. تمام شد.
full face تمام رخ
full-face تمام رخ
out-and-out تمام
full تمام
thorough تمام
out and out تمام
whole تمام
rounded پر تمام
all night در تمام شب
incomplete نا تمام
thru تمام
fullest تمام
it is all up تمام شد
whole length تمام قد
complete تمام
entire تمام
through تمام
completed تمام
yame تمام
lion's share تمام
full-length تمام قد
off تمام
full length تمام قد
completes تمام
completing تمام
pucka تمام عیار
full adder تمام افزایشگر
mast high تمام افراشته
main مهم تمام
outed در بیرون تمام
lie-in تمام شدن
thru تمام شده
unfailing تمام نشدنی
all risks تمام خطرات
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
pukka تمام عیار
lie in تمام شدن
full-page تمام صفحه
rounded تمام شده
inchoate نیمه تمام
full-time تمام وقت
yearlong یکسال تمام
yean round در تمام سال
all this تمام اینها
he is fifty تمام دارد
full blown تمام کامل
wrap up تمام شدن
full blown تمام شکفته
consumptible تمام شدنی
wholly تمام وکمال
consummative تمام کننده
all- : همه تمام
main بزرگ تمام
exhaustible تمام شدنی
all : همه تمام
fuller کامل تر تمام تر
full automatic تمام اتوماتیک
A whole week یک هفته تمام
holohedron تمام وجهی
short measure full measure پیمانه تمام
best of both worlds <idiom> تمام مزایا
finisher تمام کننده
rounds complete تیر تمام شد
round d. دوجین تمام
payment in full پرداخت تمام
sterling تمام عیار
exhausted تمام شده
full تمام تکمیل
full تمام قدرت
fullest تمام تکمیل
finished تمام شده
par excellence به تمام معنی
through تمام شده
all day long <idiom> تمام روز
end of mission ماموریت تمام
in full fig درلباس تمام
in full تمام وکمال
integral کامل تمام
to draw to an end تمام شدن
fullest تمام قدرت
processor تمام کننده
dyed-in-the-wool به تمام معنی
depletable تمام شدنی
unfinished تمام نشده
dyed-in-the-wool تمام و کمال
holohedral تمام وجه
out در بیرون تمام
out- در بیرون تمام
cosecant قطرفل تمام
holosymmetric تمام وجه
dyed-in-the-wool تمام عیار
give out <idiom> تمام شده
finishing تمام کاری
peter تمام شدن
full pay حقوق تمام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com