Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
concentration
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
Other Matches
concentrating
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentration camps
بازداشتگاه اسرا
concentration camp
بازداشتگاه اسرا
centering
تمرکز
focusing
تمرکز
concentrations
تمرکز
concentration
تمرکز
centralisation
تمرکز
centralization
تمرکز
yeep joung
تمرکز
concentrations
تمرکز عده ها
concentration ratio
نرخ تمرکز
concentative
تمرکز دهنده
retains
تمرکز دادن
concentration
تمرکز عده ها
cost center
تمرکز هزینه
automatic focusing
تمرکز خودکار
crossover
تمرکز نخستین
period of concentration
زمان تمرکز
line concentrator
تمرکز کننده خط
retaining
تمرکز دادن
concentration of fire
تمرکز اتش
decentralization
عدم تمرکز
totalitarianism
تمرکز گرایی
concentration ratio
نسبت تمرکز
visual focusing
تمرکز دیداری
retain
تمرکز دادن
retained
تمرکز دادن
concentrating
تمرکز کردن
electrostatic focusing
تمرکز الکتروستاتیکی
focusing control
تنظیم تمرکز
post deflection focusing
تمرکز پس از انحراف
centering tool
ابزار تمرکز
centred
تمرکز یافتن
center spuare
زاویه تمرکز
centre
تمرکز یافتن
center
تمرکز یافتن
centers
تمرکز یافتن
centered
تمرکز یافتن
focusing coil
پیچک تمرکز
focalization
تمرکز در کانون
cathexis
تمرکز روانی
centralists
طرفدار تمرکز
centralist
طرفدار تمرکز
magnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
electron focusing
تمرکز الکترون
focusing magnet
مغناطیس تمرکز ده
stress concentration
تمرکز تنش
gas focusing
تمرکز با گاز
concentrate
تمرکز کردن
data concentration
تمرکز داده
concentrate
تمرکز دادن
electromagnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
concentrates
تمرکز کردن
concentrates
تمرکز دادن
horizontal integration
تمرکز افقی
concentrating
تمرکز دادن
degree of centralization
درجه تمرکز
ionic focusing
تمرکز با گاز
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
self focus
تنظیم تمرکز خودکار
concentrate
تمرکز دادن تغلیظ
concentrates
تمرکز دادن تغلیظ
masses
تمرکز قوای جنگی
massing
تمرکز قوای جنگی
concentrating
تمرکز دادن تغلیظ
massing of fire
تمرکز دادن اتشها
concentration area
منطقه تمرکز اتش
mass
تمرکز قوای جنگی
decentralising
عدم تمرکز دادن
bourrelet
ورم تمرکز گلوله
decentralizing
عدم تمرکز دادن
decentralizes
عدم تمرکز دادن
decentralize
عدم تمرکز دادن
decentralises
عدم تمرکز دادن
centralized design
طراحی تمرکز یافته
decentralised
عدم تمرکز دادن
centralism
سیستم تمرکز در اداره مملکت
centralising
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralised
تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter
تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralizes
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralises
تمرکز دادن تمرکزی کردن
electron beam focusing
تمرکز دهی اشعه الکترونی
authoritarianism
فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
centralizing
تمرکز دادن تمرکزی کردن
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
centralizes
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
centralize
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet centering
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
cathectic
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
gather writer
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
centralizing
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
decentralism
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
center
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
pool
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralised
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
centralises
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pools
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralising
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
Zionism
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
pooled
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
hit the high spots
<idiom>
روی نکته اصلی تمرکز کردن
condenser
الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
grommet
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
Zionist
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
tabbing
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
organic compound
مواد شیمیایی
silicon valley
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
petrolum chemicals
مواد شیمیایی نفتی
chemical feedstock
مواد اولیه شیمیایی
cloud attack
تک شیمیایی با مواد سمی
petrochemicals
مواد شیمیایی نفتی
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
synthetic
مواد شیمیایی و پروسس شده
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
chemical defense
پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
latensify
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
drysalter
فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی
inert
که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
biosynthesis
تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
sabot
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
latensification
تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
spray attack
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
ogive
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
intrinsic energy
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
centralized data processing
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
NCR paper
کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
guild socialism
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Mercerization
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
chemical survey
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
concentration camp
بازداشتگاه
Brig
بازداشتگاه
concentration camps
بازداشتگاه
lockup
بازداشتگاه
penitentiaries
بازداشتگاه
house of detention
بازداشتگاه
penitentiary
بازداشتگاه
detention center
بازداشتگاه
lockups
بازداشتگاه
confinement facility
بازداشتگاه
lock up
بازداشتگاه
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
detention barrack
بازداشتگاه نظامی
barracoon
بازداشتگاه بردگان
area confinement facility
بازداشتگاه منطقهای
pounds
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
prison camp
بازداشتگاه بیرون شهر
pound
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pounding
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
prison camps
بازداشتگاه بیرون شهر
pounded
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
attendance center
[British E]
بازداشتگاه نوجوانان
[قانون]
disciplinary barracks
ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
Juvenile detention home
[American E]
بازداشتگاه نوجوانان
[قانون]
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
penitentiary
دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
internment camp
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
penitentiaries
دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentrations
غلظت
density
غلظت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com