English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
physical exercise تمرین بدنی
Other Matches
physical profile براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
dry sum تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
bodily بدنی
somatic بدنی
so matic بدنی
physical بدنی
systemic بدنی
corporals بدنی
corporal بدنی
flesh red بدنی رنگ
physical profile نیمرخ بدنی
body type سنخ بدنی
p.exercise پرورش بدنی
physical movement حرکت بدنی
flesh colour رنگ بدنی
common sensibility حس کلی بدنی
corps a corps تماس بدنی
bodily pain درد بدنی
physical education تربیت بدنی
physical appearance منظر بدنی
assault and battery حملهی بدنی
hacking خطای بدنی
somatotype ریخت بدنی
somatic disorders اختلالهای بدنی
corporal punishment تنبیه بدنی
assault حمله بدنی به حریف
eurythmics حرکات بدنی موزون
eurhythmics حرکات بدنی موزون
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
assaulted حمله بدنی به حریف
corporeal بدنی دارای ماده
assaults حمله بدنی به حریف
somesthesis حساسیت به حسهای بدنی
gestic وابسته بحرکت بدنی
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
personal foul خطای بدنی به حریف
physical characteristics مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
kinesiology تشریح حرکات بدنی انسان
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
orthograde راه رونده با بدنی راست وعمودی
hyperphysical خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
dachshund نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshunds نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
depressant دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
action تمرین
actions تمرین
drilling تمرین
ure تمرین
work out تمرین
use تمرین
exercise تمرین
rehearsals تمرین
train تمرین
exercises تمرین
rehearsal تمرین
exercised تمرین
trained تمرین
drills تمرین
practice تمرین
drilled تمرین
uses تمرین
trains تمرین
drill تمرین
exercize تمرین تکلیف
joint exercise تمرین مشترک
gymnastical تمرین زورخانهای
mobilization exercise تمرین بسیج
exercisable قابل تمرین
exercise code word رمز تمرین
circuit training تمرین دایرهای
formal exercise تمرین صوری
fore exercise تمرین مقدماتی
exercise term اسم تمرین
drill تمرین مته
combat exercise تمرین رزمی
fartlek تمرین دو استقامت
combatdrill تمرین رزمی
field exercise تمرین رزمی
drill تمرین کردن
dry run تمرین جنگی
maneuver تمرین نظامی
mass practice تمرین فشرده
work out تمرین امادگی
workshop practice تمرین کارگاهی
staging تمرین کردن
try-out تمرین نهایی
try-outs تمرین نهایی
workout تمرین شدید
workouts تمرین شدید
work out <idiom> تمرین کردن
staging تمرین اب خاکی
practice تمرین کردن
practice ورزش تمرین
wind sprint تمرین دو سریع
warm down تمرین سبک
unspaced practice تمرین بی فاصله
massed practice تمرین بی وقفه
negative practice تمرین منفی
overtrain تمرین بیش از حد
exercises تمرین دادن
physical exercise تمرین ورزشی
exercised تمرین دادن
practice effect اثر تمرین
practice period دوره تمرین
practice teaching تمرین معلمی
pratique تمرین عملی
rehearser تمرین کننده
service practice تمرین اموزشی
exercise تمرین دادن
training distance مسافت تمرین
training time زمان تمرین
field exercise تمرین صحرایی
practicing ورزش تمرین
mule اتومبیل تمرین
practise ورزش تمرین
rehearsal تمرین از بر خواندن
drilled تمرین مته
drills تمرین کردن
evolution تمرین عالی
training تعلیم و تمرین
gunning تمرین تیراندازی
experience تمرین دادن
drills تمرین مته
drilling تمرین نظامی
rehearsals تمرین نمایش
experiences تمرین دادن
experiencing تمرین دادن
mules اتومبیل تمرین
woodshed تمرین کردن
rehearse تمرین کردن
practising ورزش تمرین
woodsheds تمرین کردن
practises ورزش تمرین
battle drill تمرین رزم
rehearsed تمرین کردن
drilled تمرین کردن
rehearsal تمرین نمایش
rehearsals تمرین از بر خواندن
rehearsing تمرین کردن
behavior rehearsal تمرین رفتار
rehearses تمرین کردن
live exercise تمرین با تیر جنگی
practising ممارست تمرین کردن
live exercise تمرین رزمی حقیقی
skeet انداختن تمرین تیراندازی
moom poolgi تمرین کردن تکواندو
shadow ball تمرین گوی اندازی
map exercise تمرین روی نقشه
speedbag گلابی تمرین بوکس
sand bag سستی عمدی در تمرین
multiple drill تمرین چندکاره یا مختلط
multiple drill تمرین چند یکانی
exercised ورزش تمرین کردن
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
practises ممارست تمرین کردن
heavy bag کیسه شن تمرین بوکس
practise ممارست تمرین کردن
punch ball گلابی تمرین بوکس
mass practice تمرین بدون استراحت
exercises ورزش تمرین کردن
headharness کلاه تمرین بوکس
gyms محل تمرین بوکس
gym محل تمرین بوکس
drill marching تمرین پیاده روی
big bag کیسه شن تمرین بوکس
dojang سالن تمرین تکواندو
distributed practice تمرین فاصله دار
directed exercise تمرین هدایت شده
limber تمرین نرمش کردن
controlled exercise تمرین کنترل شده
punching bags کیسه شن تمرین بوکس
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
punching bag کیسه شن تمرین بوکس
combat firing تمرین تیراندازی رزمی
backboard دیوار تمرین تنیس
practice ممارست تمرین کردن
work out برنامه یک جلسه تمرین
fire drills تمرین اطفاء حریق
headguard کلاه تمرین بوکس
head gear کلاه تمرین بوکس
exercise ورزش تمرین کردن
rehearsal تمرین کردن عملیات
practicing ممارست تمرین کردن
drilling تمرین نظامی کردن
flash card ورقه تمرین بصری
rehearsals تمرین کردن عملیات
toss ball against a wall تمرین ابشار با دیوار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com