Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
mass practice
تمرین فشرده
Other Matches
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self-
فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested
فشرده انباشته شده بهم فشرده
dry sum
تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
Intel
فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
condensed
به هم فشرده
congested
در هم فشرده
condensed
فشرده
compressive
فشرده
squeezing
فشرده
intensive
فشرده
compressed
فشرده
squeezes
فشرده
squeezed
فشرده
strained
فشرده
squeeze
فشرده
compactions
فشرده سازی
diced
رقابت فشرده
compressed air
هوای فشرده
compressed file
فایل فشرده
condensed type
نوع فشرده
condensed type
چاپ فشرده
condensive load
بار فشرده
dicing
رقابت فشرده
compaction
فشرده سازی
massive
گنده فشرده
lasers
دیسک فشرده
concise
لب گو فشرده ومختصر
packing
فشرده سازی
compress
هم فشرده کردن
compresses
هم فشرده کردن
compressing
هم فشرده کردن
succinct
مجمل فشرده
laser
دیسک فشرده
alloy steel
فولاد فشرده
cast iron
فولاد فشرده
cast up
فشرده کردن
coarctate
بهم فشرده
compact disk
دیسک فشرده
compact section
مقطع فشرده
massively
گنده فشرده
dices
رقابت فشرده
incompressible
فشرده نشدنی
pack
فشرده سازی
crushed
<adj.>
<past-p.>
فشرده شده
package program
برنامه فشرده
packed decimal
دهدهی فشرده
seried
بهم فشرده
press board
مقوای فشرده
press part
بخش فشرده
steel aloy
فولاد فشرده
ice crete
بتون فشرده
repressed brick
اجر فشرده
packs
فشرده سازی
dice
رقابت فشرده
depressed
فشرده شدن
fasciated
بهم فشرده
bumped
بار فشرده شده
pinch effect
اثر فشرده سازی
compact
بهم فشرده خلاصه
compact
جمع وجور فشرده
compacts
بهم فشرده خلاصه
compacted
جمع وجور فشرده
packed snow
برف فشرده شده
compacting
بهم فشرده خلاصه
compacting
جمع وجور فشرده
principal types of foot
فشرده کننده آب سنگین
compacted
بهم فشرده خلاصه
press
تاکتیک دفاعی فشرده
repressed brick
اجر فشرده شده
massively
ساختمان فشرده ماسیو
compander
فشرده و نافشرده کننده
massive
ساختمان فشرده ماسیو
forced alternating current
جریان متناوب فشرده
condensed structural formula
فرمول ساختاری فشرده
compacts
جمع وجور فشرده
decompress
ناهم فشرده کردن
die pressed part
بخش فشرده حدیدهای
presses
تاکتیک دفاعی فشرده
laminated plastic material
ماده فشرده متورق
packed decimal
عدد اعشاری فشرده
packing density
تراکم فشرده سازی
CD DA
روی دیسک فشرده
air compressor
هوای فشرده ساز
CD audio
روی دیسک فشرده
prestressed concrete
بتن پیش فشرده
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
discs
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
disc
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
compacted
روی دیسک فشرده را میدهد
compacting
روی دیسک فشرده را میدهد
compacts
روی دیسک فشرده را میدهد
compact
روی دیسک فشرده را میدهد
CD
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
image
فشرده سایز داده یک تصویر
images
فشرده سایز داده یک تصویر
fractal
روش فشرده سازی تصاویر
compaction
فشرده سازی متراکم کردن
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
modes
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
mode
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
CDs
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
drilling
تمرین
action
تمرین
actions
تمرین
ure
تمرین
work out
تمرین
exercise
تمرین
drills
تمرین
drilled
تمرین
exercises
تمرین
drill
تمرین
exercised
تمرین
rehearsals
تمرین
rehearsal
تمرین
trains
تمرین
uses
تمرین
train
تمرین
use
تمرین
trained
تمرین
practice
تمرین
to swot
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to mug up
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
to cram
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
discrete
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
rehearsals
تمرین از بر خواندن
maneuver
تمرین نظامی
rehearsal
تمرین نمایش
drill
تمرین مته
exercised
تمرین دادن
physical exercise
تمرین ورزشی
overtrain
تمرین بیش از حد
massed practice
تمرین بی وقفه
negative practice
تمرین منفی
rehearsal
تمرین از بر خواندن
rehearsals
تمرین نمایش
physical exercise
تمرین بدنی
exercisable
قابل تمرین
mobilization exercise
تمرین بسیج
battle drill
تمرین رزم
behavior rehearsal
تمرین رفتار
combatdrill
تمرین رزمی
gymnastical
تمرین زورخانهای
field exercise
تمرین رزمی
field exercise
تمرین صحرایی
formal exercise
تمرین صوری
drilled
تمرین مته
drilled
تمرین کردن
drill
تمرین کردن
combat exercise
تمرین رزمی
drills
تمرین کردن
circuit training
تمرین دایرهای
joint exercise
تمرین مشترک
dry run
تمرین جنگی
exercise code word
رمز تمرین
exercise term
اسم تمرین
exercize
تمرین تکلیف
drills
تمرین مته
drilling
تمرین نظامی
fartlek
تمرین دو استقامت
exercises
تمرین دادن
fore exercise
تمرین مقدماتی
evolution
تمرین عالی
practice
تمرین کردن
practises
ورزش تمرین
practising
ورزش تمرین
service practice
تمرین اموزشی
rehearser
تمرین کننده
practice
ورزش تمرین
warm down
تمرین سبک
woodshed
تمرین کردن
practise
ورزش تمرین
work out
<idiom>
تمرین کردن
try-outs
تمرین نهایی
workout
تمرین شدید
workshop practice
تمرین کارگاهی
workouts
تمرین شدید
work out
تمرین امادگی
wind sprint
تمرین دو سریع
staging
تمرین کردن
try-out
تمرین نهایی
unspaced practice
تمرین بی فاصله
staging
تمرین اب خاکی
training time
زمان تمرین
practicing
ورزش تمرین
woodsheds
تمرین کردن
rehearsing
تمرین کردن
exercise
تمرین دادن
mule
اتومبیل تمرین
practice teaching
تمرین معلمی
gunning
تمرین تیراندازی
mules
اتومبیل تمرین
training
تعلیم و تمرین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com