Dictiornary-Farsi | تمرین مثلث گیری درتیراندازی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
triangle exercise	تمرین مثلث گیری درتیراندازی


Other Matches

aiming group	دستگاه مثلث گیری
aiming group	عوامل مثلث گیری
triangle exercise	کار با مثلث قلق گیری
dry sum	تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
faker	هواپیمای تمرینی درتیراندازی پدافند هوایی
zero	تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes	تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros	تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
raise pistol	فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
emergency drill	تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
cases	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
He's a wet blanket.	او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
triangulum	مثلث
triangular	مثلث
triangles	مثلث
trigonous	مثلث
trianguli	مثلث
triangle	مثلث
trigon	مثلث سه گوش
triangulation	مثلث بندی
delta connection	اتصال مثلث
triangulum australe	مثلث جنوبی
delta wing	بال مثلث
leg of mutton	مثلث شکل
triangular brass bead	مثلث برنج
triangle of forces	مثلث نیروها
triangularization	مثلث بندی
triangular	بشکل مثلث
maxwell triangle	مثلث ماکسول
impedance triangle	مثلث مقاومت ها
spherical triagle	مثلث کروی
spherical triangle	مثلث کروی
astronomical triangle	مثلث نجومی
wedge formation	ارایش مثلث
voltage triangle	مثلث ولتاژها
v connection	اتصال مثلث
three square	بشکل مثلث
area of a triangle	مساحت مثلث
impedance triangle	مثلث ناگذرایی
thin boards for inlaid work	لای مثلث
on	فرمان سمت خوب درتیراندازی با تانک لوله تانک در سمت هدف است
impedance triangle	مثلث اتصال کوتاه
trigonal bipyramid	دو هرمی مثلث القاعده
double delta connection	اتصال مثلث دوبل
color triangle	مثلث رنگ نما
v ring	مثلث شکاف درجه
trigonal pyramid	هرم مثلث القاعده
trig point	ایستگاه مثلث بندی
trig point	نقاط مثلث بندی
triangulation web	شبکه مثلث بندی
cross bracing	مهاربندی بشکل مثلث
right triangle	مثلث راست گوشه
delta connection	سیم پیچ مثلث
open delta connection	اتصال مثلث باز
delta winding	سیم پیچ مثلث
right angled triangle	مثلث قائم الزاویه
staphyloma	تحدب مثلث قرنیه
triangulation	مثلث بندی کردن
star delta switch	کلید ستاره مثلث
triangulation station	ایستگاه مثلث بندی
maxwell triangle	مثلث رنگ ماکسول
equilateral triangle	مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
equiangular triangle	مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
right triangle	مثلث قایم الزاویه [ریاضی]
incircle	دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
inscribed circle [of a triangle]	دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
hypotenuses	وتر مثلث قائم الزاویه
hypotenuse	وتر مثلث قائم الزاویه
legs	ساق مثلث قائم الزاویه
leg	ساق مثلث قائم الزاویه
trigonal bipyramidal molecule	مولکول دو هرمی مثلث القاعده
right triangle	مثلث راست گوشه [ریاضی]
triangulation	مثلث روی شاه شطرنج
wedging	اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
triangulation	روش مثلث بندی در نقشه برداری
hexagram	شکل مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع
wedged	اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
wedge	اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
delta voltage	ولتاژ فازی یا خطی اتصال مثلث
triangulate	سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
triangulation survey	نقشه برداری به روش مثلث بندی
wedges	اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
three square	سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
isosceles triangle	مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangles	مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
lead curve	خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
tirm oval	پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tessellate	کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
his severity relaxed	از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
rehearsals	تمرین
work out	تمرین
action	تمرین
ure	تمرین
actions	تمرین
train	تمرین
trained	تمرین
trains	تمرین
drills	تمرین
drilled	تمرین
rehearsal	تمرین
drill	تمرین
use	تمرین
uses	تمرین
drilling	تمرین
exercise	تمرین
exercised	تمرین
exercises	تمرین
practice	تمرین
practise	ورزش تمرین
practicing	ورزش تمرین
practises	ورزش تمرین
practising	ورزش تمرین
training time	زمان تمرین
gunning	تمرین تیراندازی
mules	اتومبیل تمرین
training	تعلیم و تمرین
training distance	مسافت تمرین
experience	تمرین دادن
experiences	تمرین دادن
experiencing	تمرین دادن
staging	تمرین کردن
staging	تمرین اب خاکی
mule	اتومبیل تمرین
drilling	تمرین نظامی
overtrain	تمرین بیش از حد
physical exercise	تمرین ورزشی
battle drill	تمرین رزم
practice period	دوره تمرین
rehearser	تمرین کننده
practice teaching	تمرین معلمی
evolution	تمرین عالی
pratique	تمرین عملی
service practice	تمرین اموزشی
behavior rehearsal	تمرین رفتار
practice	ورزش تمرین
circuit training	تمرین دایرهای
maneuver	تمرین نظامی
mass practice	تمرین فشرده
combat exercise	تمرین رزمی
mobilization exercise	تمرین بسیج
practice effect	اثر تمرین
combatdrill	تمرین رزمی
physical exercise	تمرین بدنی
practice	تمرین کردن
negative practice	تمرین منفی
rehearse	تمرین کردن
exercises	تمرین دادن
try-out	تمرین نهایی
try-outs	تمرین نهایی
drills	تمرین کردن
workouts	تمرین شدید
rehearsed	تمرین کردن
rehearses	تمرین کردن
work out <idiom>	تمرین کردن
rehearsal	تمرین نمایش
fore exercise	تمرین مقدماتی
workout	تمرین شدید
drilled	تمرین مته
workshop practice	تمرین کارگاهی
work out	تمرین امادگی
exercised	تمرین دادن
wind sprint	تمرین دو سریع
drills	تمرین مته
drill	تمرین کردن
drill	تمرین مته
exercise	تمرین دادن
gymnastical	تمرین زورخانهای
drilled	تمرین کردن
formal exercise	تمرین صوری
woodsheds	تمرین کردن
rehearsal	تمرین از بر خواندن
woodshed	تمرین کردن
warm down	تمرین سبک
exercise code word	رمز تمرین
joint exercise	تمرین مشترک
exercise term	اسم تمرین
exercize	تمرین تکلیف
fartlek	تمرین دو استقامت
field exercise	تمرین رزمی
unspaced practice	تمرین بی فاصله
exercisable	قابل تمرین
rehearsals	تمرین از بر خواندن
field exercise	تمرین صحرایی
massed practice	تمرین بی وقفه
dry run	تمرین جنگی
rehearsing	تمرین کردن
rehearsals	تمرین نمایش
digamy	دو زن گیری دو شوهر گیری
gyms	محل تمرین بوکس
backboard	دیوار تمرین تنیس
gym	محل تمرین بوکس
controlled exercise	تمرین کنترل شده
multiple drill	تمرین چند یکانی
fire drill	تمرین اطفاء حریق
headguard	کلاه تمرین بوکس
head gear	کلاه تمرین بوکس
fire drills	تمرین اطفاء حریق
speedbag	گلابی تمرین بوکس
drill marching	تمرین پیاده روی