Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (36 milliseconds)
English
Persian
rehearsal
تمرین کردن عملیات
rehearsals
تمرین کردن عملیات
Search result with all words
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
Other Matches
exercise program
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
dry sum
تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
rehearses
تمرین کردن
rehearsing
تمرین کردن
rehearsed
تمرین کردن
rehearse
تمرین کردن
woodshed
تمرین کردن
woodsheds
تمرین کردن
practice
تمرین کردن
drill
تمرین کردن
work out
<idiom>
تمرین کردن
drilled
تمرین کردن
staging
تمرین کردن
drills
تمرین کردن
run through
<idiom>
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
limber
تمرین نرمش کردن
exercised
ورزش تمرین کردن
drilling
تمرین نظامی کردن
moom poolgi
تمرین کردن تکواندو
exercise
ورزش تمرین کردن
practises
ممارست تمرین کردن
practice
ممارست تمرین کردن
practising
ممارست تمرین کردن
practise
ممارست تمرین کردن
exercises
ورزش تمرین کردن
practicing
ممارست تمرین کردن
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
sponsor
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sleds
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
toe raise
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
reconnoitres
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring
عملیات اکتشافی کردن
ceasing
قطع کردن عملیات
reconnoitered
عملیات اکتشافی کردن
ceases
قطع کردن عملیات
reconnoitred
عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters
عملیات اکتشافی کردن
cease
قطع کردن عملیات
reconnoitering
عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre
عملیات اکتشافی کردن
ceased
قطع کردن عملیات
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
coach
رهبری عملیات ورزشی را کردن
clearing operations
عملیات پاک کردن مین
phasing
مرحله بندی کردن عملیات
coached
رهبری عملیات ورزشی را کردن
demonstration
تظاهر به انجام عملیات کردن
coaches
رهبری عملیات ورزشی را کردن
costing
مشخص کردن هزینه عملیات
circuit
یچ کردن عملیات انجام میدهد
demonstrations
تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits
یچ کردن عملیات انجام میدهد
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
logging
عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
interdiction
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
ponying
همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
feint
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborts
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborting
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinting
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batch
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
abort
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scout
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
aborted
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scouted
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
opened
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
notron utilities
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
cyaniding
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
actions
تمرین
use
تمرین
uses
تمرین
trained
تمرین
train
تمرین
trains
تمرین
rehearsal
تمرین
exercises
تمرین
action
تمرین
practice
تمرین
work out
تمرین
exercised
تمرین
drilled
تمرین
drill
تمرین
exercise
تمرین
ure
تمرین
drills
تمرین
rehearsals
تمرین
drilling
تمرین
escape character
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
practice teaching
تمرین معلمی
wind sprint
تمرین دو سریع
training distance
مسافت تمرین
dry run
تمرین جنگی
training time
زمان تمرین
practice
ورزش تمرین
warm down
تمرین سبک
rehearsal
تمرین از بر خواندن
pratique
تمرین عملی
negative practice
تمرین منفی
fore exercise
تمرین مقدماتی
experience
تمرین دادن
workshop practice
تمرین کارگاهی
experiences
تمرین دادن
experiencing
تمرین دادن
try-outs
تمرین نهایی
massed practice
تمرین بی وقفه
try-out
تمرین نهایی
maneuver
تمرین نظامی
mass practice
تمرین فشرده
exercise
تمرین دادن
work out
تمرین امادگی
drilling
تمرین نظامی
formal exercise
تمرین صوری
practising
ورزش تمرین
rehearser
تمرین کننده
practises
ورزش تمرین
evolution
تمرین عالی
workouts
تمرین شدید
exercises
تمرین دادن
workout
تمرین شدید
mobilization exercise
تمرین بسیج
circuit training
تمرین دایرهای
rehearsal
تمرین نمایش
practise
ورزش تمرین
physical exercise
تمرین ورزشی
exercise code word
رمز تمرین
physical exercise
تمرین بدنی
fartlek
تمرین دو استقامت
exercisable
قابل تمرین
mule
اتومبیل تمرین
field exercise
تمرین صحرایی
battle drill
تمرین رزم
exercised
تمرین دادن
mules
اتومبیل تمرین
gunning
تمرین تیراندازی
training
تعلیم و تمرین
exercize
تمرین تکلیف
overtrain
تمرین بیش از حد
exercise term
اسم تمرین
combat exercise
تمرین رزمی
unspaced practice
تمرین بی فاصله
combatdrill
تمرین رزمی
joint exercise
تمرین مشترک
drill
تمرین مته
staging
تمرین اب خاکی
practice period
دوره تمرین
service practice
تمرین اموزشی
rehearsals
تمرین نمایش
gymnastical
تمرین زورخانهای
practice effect
اثر تمرین
drilled
تمرین مته
behavior rehearsal
تمرین رفتار
practicing
ورزش تمرین
field exercise
تمرین رزمی
rehearsals
تمرین از بر خواندن
drills
تمرین مته
exploratory hunting
عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
controlled exercise
تمرین کنترل شده
map exercise
تمرین روی نقشه
skeet
انداختن تمرین تیراندازی
command post exercise
تمرین پاسگاه فرماندهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com