Total search result: 249 (41 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
|
|
Search result with all words |
|
grooming |
تمیز کردن |
vacuum |
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن |
vacuumed |
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن |
vacuuming |
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن |
vacuums |
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن |
mop |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
mopped |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
mopping |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
mops |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
scrub |
خراشیدن تمیز کردن |
scrubbed |
خراشیدن تمیز کردن |
scrubbing |
خراشیدن تمیز کردن |
scrubs |
خراشیدن تمیز کردن |
clean |
تمیز کردن |
clean |
تمیز کردن چیزی |
cleaned |
تمیز کردن |
cleaned |
تمیز کردن چیزی |
cleanest |
تمیز کردن |
cleanest |
تمیز کردن چیزی |
cleans |
تمیز کردن |
cleans |
تمیز کردن چیزی |
head |
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک |
tassel |
پارچه برای تمیز کردن تیر |
tassels |
پارچه برای تمیز کردن تیر |
wisp |
تمیز کردن |
wisps |
تمیز کردن |
scavenge |
سپوری کردن تمیز کردن |
scavenged |
سپوری کردن تمیز کردن |
scavenges |
سپوری کردن تمیز کردن |
cleanse |
تمیز کردن |
cleansed |
تمیز کردن |
cleanses |
تمیز کردن |
racking |
تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر |
smug |
تمیز کردن سروصورت دادن به |
smugly |
تمیز کردن سروصورت دادن به |
smugness |
تمیز کردن سروصورت دادن به |
clean up |
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه |
clean-up |
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه |
absterge |
تمیز کردن شستشو دادن |
dry clean |
لباس را بابخار تمیز کردن |
go devil |
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت |
graving dock |
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی |
replotting |
تمیز کردن |
spruce up <idiom> |
مجددا آراستن ،تمیز کردن |
I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
clean house |
تمیز کردن |
clean |
تمیز کردن |
do the cleaning |
تمیز کردن |
Other Matches |
|
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
cleanest |
مرتب کردن |
clean |
مرتب کردن |
collocate |
مرتب کردن |
tidying |
مرتب کردن |
cleaned |
مرتب کردن |
straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
cleans |
مرتب کردن |
regularized |
مرتب کردن |
collates |
مرتب کردن |
regularize |
مرتب کردن |
regularising |
مرتب کردن |
to put to rights |
مرتب کردن |
to cleanvp |
مرتب کردن |
collating |
مرتب کردن |
regularises |
مرتب کردن |
put straight |
مرتب کردن |
regularizes |
مرتب کردن |
collocated |
مرتب کردن |
graduates |
مرتب کردن |
collocates |
مرتب کردن |
collocating |
مرتب کردن |
regularised |
مرتب کردن |
fix up |
مرتب کردن |
regularizing |
مرتب کردن |
collated |
مرتب کردن |
set in order |
مرتب کردن |
tidy |
مرتب کردن |
tidies |
مرتب کردن |
graduate |
مرتب کردن |
graduating |
مرتب کردن |
order |
مرتب کردن |
to map out |
مرتب کردن |
arrange |
مرتب کردن |
concert |
مرتب کردن |
concerts |
مرتب کردن |
arranging |
مرتب کردن |
arranges |
مرتب کردن |
draw up |
مرتب کردن |
lineup |
مرتب کردن |
collate |
مرتب کردن |
tidiest |
مرتب کردن |
marshaled |
مرتب کردن |
clear up |
مرتب کردن |
tidier |
مرتب کردن |
marshaling |
مرتب کردن |
marshalled |
مرتب کردن |
arranged |
مرتب کردن |
tidied |
مرتب کردن |
marshals |
مرتب کردن |
marshal |
مرتب کردن |
serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
internal sort |
مرتب کردن درونی |
set |
نهادن مرتب کردن |
insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
to fix up |
مرتب کردن جادادن |
oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
square |
مرتب کردن کلاه |
squared |
مرتب کردن کلاه |
squares |
مرتب کردن کلاه |
squaring |
مرتب کردن کلاه |
tree sort |
مرتب کردن درختی |
data processing |
مرتب کردن داده ها |
distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
sets |
نهادن مرتب کردن |
setting up |
نهادن مرتب کردن |
quicksort |
مرتب کردن سریع |
block sort |
مرتب کردن بلاکی |
redd |
مرتب کردن رهاساختن |
reorder |
دوباره مرتب کردن |
ripple sort |
مرتب کردن موجی |
selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
collating sort |
مرتب کردن داده |
bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
shipshape |
مرتب کردن منظم |
sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
adjusts |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
quicksort |
روش مرتب کردن سریع فایل |
organize |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
organizing |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
organizes |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
organising |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
organises |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
adjust |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
adjusting |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
make room for someone or something <idiom> |
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن |
scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
filing system |
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه |
alphasort |
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا |
drum sorting |
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی |
job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
formats |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
organizations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
organization |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
organisations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
digital sorting |
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی |
passed |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
passes |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
format |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
pass |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
permutation |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
clocks |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
clock |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
permutations |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
chronologize |
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن |
serialised |
مرتب کردن سریال کردن |
ranges |
مرتب کردن میزان کردن |
straightens |
درست کردن مرتب کردن |
serializes |
مرتب کردن سریال کردن |
serialises |
مرتب کردن سریال کردن |
serialized |
مرتب کردن سریال کردن |
serialising |
مرتب کردن سریال کردن |
ranged |
مرتب کردن میزان کردن |
straightened |
درست کردن مرتب کردن |
straighten |
درست کردن مرتب کردن |
straightening |
درست کردن مرتب کردن |
range |
مرتب کردن میزان کردن |
serializing |
مرتب کردن سریال کردن |
serialize |
مرتب کردن سریال کردن |
dispose |
مرتب کردن مستعد کردن |
sorted |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
sorts |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
mercury delay line |
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه |
internal sort |
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم |
sort |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
weighting |
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها |
indexes |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
indexed |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
index |
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا |
formats |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
WAVE file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
WAV file |
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت . |
pair exchange sorting algorithm |
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده |
format |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
tiles |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
tabulation |
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط |
tile |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
righting |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
raster graphics |
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر |
righted |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
right |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
preventive |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
preventative |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
purer |
تمیز |
secernment |
تمیز |
distinctions |
تمیز |
cleans |
تمیز |
distinction |
تمیز |
mense |
حس تمیز |
age of reason |
سن تمیز |
cleanest |
تمیز |
cleaned |
تمیز |
spiffy |
تمیز |