Dictiornary-Farsi | تندی گیرندگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 162 (8 milliseconds)

English	Persian
headiness	تندی گیرندگی


Other Matches

recipiency	گیرندگی
pathos	گیرندگی
howlers	صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler	صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acridly	به تندی
acridness	تندی
acrimoniously	به تندی
acridfty	تندی
acrimoniousness	تندی
rapidness	تندی
angularity	تندی
astingency	تندی
brusqurie	تندی
causticity	تندی
celerity	تندی
acrasy	تندی
acidness	تندی
promptness	تندی
promptitude	تندی
acerbity	تندی
briskness	تندی
nippiness	تندی
easiness [quickness]	تندی
tempest	تندی
tempests	تندی
abruptness	تندی
brusqueness	تندی
accelerative	تندی
acidly	به تندی
choler	تندی
crustiness	تندی
quickness	تندی
sourly	به تندی
keenness	تندی
sour temper	تندی
rigor	تندی
rashness	تندی
passionateness	تندی
rabidness	تندی
quickness of temper	تندی
precipitousness	تندی
previousness	تندی
protervity	تندی
steepness	تندی
sternness	تندی
wildness	تندی
fieriness	تندی
fleetness	تندی
harsh usage	تندی
huffishly	به تندی
huffishness	تندی
to tone down	از تندی
tartness	تندی
impetuousness	تندی
incautiousness	تندی
inconsiderateness	تندی
inflammability	تندی
quick temper	تندی
speediness	تندی
acceleration	تندی
rigors	تندی
rigour	تندی
rigours	تندی
speed	تندی
speeding	تندی
alacrity [speed]	تندی
suddenness	تندی
fastness	تندی
fastnesses	تندی
swiftness	تندی
velocities	تندی
velocity	تندی
violence	تندی
speeds	تندی
wildly	به تندی
fire	تندی
fired	تندی
fires	تندی
rapidity	تندی
kick	تندی
kicked	تندی
kicking	تندی
kicks	تندی
sternly	تندی
bitterness	تندی
mordacity	تندی
pungency	تندی
abruptly	به تندی
speed of action	تندی
acrimony	تندی
tartly	به تندی
vehemence	تندی
speediness	درجه تندی
rapidity	درجه تندی
radial velocity	تندی شعاعی
promptitude	درجه تندی
speed of action	درجه تندی
paces	شیوه تندی
swiftness	درجه تندی
velocity	درجه تندی
celerity	درجه تندی
rapidness	درجه تندی
nippiness	درجه تندی
velocity of advance	تندی پیشرفت
fleetness	درجه تندی
promptness	درجه تندی
alacrity [speed]	درجه تندی
easiness [quickness]	درجه تندی
quickness	درجه تندی
with rapidity	تندی سرعت
speed indicator	تندی نما
discourtesy	خشونت تندی
irefully	ازروی تندی
bad blood	تلخی تندی
pace	شیوه تندی
angular velocity	تندی زاویهای
irritably	ازروی تندی
virulence	تلخی تندی
roughness	تندی ناهمواری
ginger	تندی حرارت
speedometers	تندی نما
speedometer	تندی نما
speeds	درجه تندی
speeding	درجه تندی
speed	درجه تندی
heats	تندی خشم
heat	تندی خشم
paced	شیوه تندی
petulance	تندی گستاخی
mean velocity	تندی میانگین
let out	تندی کردن
instantaneous speed	تندی انی
most probable speed	محتملترین تندی
peak speed	بیشترین تندی
instantaneous speed	تندی لحظهای
permissible velocity	تندی مجاز
impetuosity	تندی حرارت
petulancy	تندی گستاخی
impetuosity of youth	تندی یا غرور جوانی
rates	تندی سرعت عوارض
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
rate of rise of water level	تندی بالا امدن اب
It was raining fast.	باران تندی می آمد
velocities	تندی برحسب زمان
velocity	تندی برحسب زمان
rate	تندی سرعت عوارض
rate of sideslip	همنه تندی در امتداد محورعرضی
violence	شدت و تندی و سختی خشونت
design speed	سرعت مشخصه تندی پایه
To be short tempered with someone.	با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
at full speed	با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
She swerved sharply to avoid hitting a dog.	او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
mesa	قله پهنی که دارای شیب تندی است
to pace the web	پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
escarpment	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
rough handling of a thing	گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
ke lighning	به تندی برق بسرعت برق
i ran as quick as i could	هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
with lightning speed	مانند برق به تندی برق بسرعت برق
at railway speed	با تندی راه اهن بسرعت راه اهن