Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
active
تنزل بردار
Other Matches
exchange depareciation
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
polygraph
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs
رونوشت بردار نسخه بردار
reductions
تنزل
reduction
تنزل
contractions
تنزل
contraction
تنزل
decline
تنزل
decadency
تنزل
degression
تنزل
decreases
تنزل
abate
تنزل
set back
تنزل
declined
تنزل
declines
تنزل
declining
تنزل
fall
تنزل
abating
تنزل
abates
تنزل
abated
تنزل
decreased
تنزل
decrease
تنزل
decadence
تنزل
degradation
تنزل
regression
تنزل
step backwards
تنزل
regress
تنزل
depreciation
تنزل
lowers
تنزل دادن
to go backward
تنزل کردن
forfeiture
تنزل ارزش
mark down
تنزل قیمت
magnetic declination
تنزل مغناطیسی
magnetic decay
تنزل مغناطیسی
deflation
تنزل قیمت
degradation
تنزل رتبه
degradation
تنزل درجه
lowering
تنزل دادن
to come down with a run
تنزل کردن
reduces
تنزل دادن
fall
تنزل کرد ن
pejorative
تنزل دهنده
lower
تنزل دادن
lowered
تنزل دادن
degrades
تنزل دادن
degrades
تنزل کردن
fall
تنزل کردن
graceful degradation
تنزل مطبوع
degrade
تنزل کردن
reducing
تنزل دادن
degrade
تنزل دادن
retrograde
تنزل کننده
fall off
<idiom>
تنزل کردن
depressions
تنزل ناصافی
demotion
تنزل رتبه
reduce
تنزل دادن
decay
خرابی تنزل
depreciative
تنزل دهنده
cut rate
تنزل قیمت
depreciator
تنزل دهنده
depressions
تنزل افسردگی
decays
خرابی تنزل
decayed
خرابی تنزل
depression
تنزل افسردگی
depression
تنزل ناصافی
decaying
خرابی تنزل
devaluation
تنزل نرخ
decline
تنزل کردن کاستن
degrades
تنزل رتبه دادن
declined
تنزل کردن کاستن
demonetize
تنزل پیدا کردن
declining
تنزل کردن کاستن
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
fluctuable
مستعد ترقی و تنزل
degrade
تنزل رتبه دادن
declines
تنزل کردن کاستن
fluctuation
ترقی و تنزل نوسان
declining industry
صنعت درحال تنزل
devalued
تنزل قیمت دادن
devalue
تنزل قیمت دادن
devaluing
تنزل قیمت دادن
demote
تنزل رتبه دادن
demoted
تنزل رتبه دادن
demotes
تنزل رتبه دادن
demoting
تنزل رتبه دادن
roll back
عمل تنزل دادن
devaluate
تنزل قیمت دادن
declining economy
اقتصاددر حال تنزل
currency depreciation
تنزل ارزش پول
devalues
تنزل قیمت دادن
to sink in the scale
در مقام تنزل کردن
devaluation
تنزل قیمت پول
comedown
تنزل رتبه ومقام
undulation
صعودو نزول ترقی و تنزل
decayed
فاسد شدن تنزل کردن
decays
فاسد شدن تنزل کردن
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
decay
فاسد شدن تنزل کردن
To decrease. To lower.
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
decaying
فاسد شدن تنزل کردن
playdown
تنزل دادن کوچک کردن
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
dope vector
بردار
equivocatory
اب بردار
resultant
بردار
arrow
بردار
arrows
بردار
vector
بردار
vectors
بردار
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
subsumption
فرمان بردار
light vector
بردار نور
weight lifter
وزنه بردار
land surveyor
نقشه بردار
lift vector
بردار برا
wave vector
بردار موج
lifter
وزنه بردار
harvestman
خرمن بردار
field vector
بردار میدان
finable
جریمه بردار
subordination
فرمان بردار
suborder
فرمان بردار
submission
فرمان بردار
postponement
فرمان بردار
flux of a vector
شاره بردار
hypotaxis
فرمان بردار
forfoitable
جریمه بردار
exponible
توضیح بردار
liner velocity
بردار سرعت
poynting's vector
بردار پوینتینگ
radius vector
بردار شعاعی
ratable
نرخ بردار
rateable
نرخ بردار
treader
گام بردار
topographer
نقشه بردار
tollable
باج بردار
state vector
بردار حالت
state vector
بردار حلات
stainable
زنگ بردار
polar vector
بردار قطبی
voltage vector
بردار ولتاژ
vectorial
حامل بردار
magnetic vector
بردار مغناطیسی
mouldable
قالب بردار
normal vector
بردار عمود
normal vector
بردار قائم
numerale
شماره بردار
participable
شرکت بردار
patchable
وصله بردار
treatable
تعلیم بردار
state vector
بردار وضعیت
fraudulent
کلاه بردار
ascribes
رونویس بردار
ascribing
رونویس بردار
vector
حامل بردار
vectors
حامل بردار
curl
حلقه بردار
curled
حلقه بردار
curls
حلقه بردار
surveyor
نقشه بردار
surveyors
نقشه بردار
axial vector
بردار محوری
ascribed
رونویس بردار
ascribe
رونویس بردار
component
مولفه بردار
components
مولفه بردار
taxable
مالیات بردار
velocities
بردار سرعت
sampler
نمونه بردار
samplers
نمونه بردار
force
بردار نیرو
forces
بردار نیرو
forcing
بردار نیرو
swindler
کلاه بردار
velocity
بردار سرعت
swindlers
کلاه بردار
photographer
عکس بردار
photographers
عکس بردار
bilable
ضمانت بردار
dutiable
گمرک بردار
discountable
تخفیف بردار
cross bearer
صلیب بردار
interrupt vector
بردار وقفه
crucifer
صلیب بردار
customable
گمرک بردار
code vector
بردار رمز
circulation of a vector
چرخه بردار
damageable
غرامت بردار
benefic
بهره بردار
burgers vector
بردار برگرز
disciplinable
نظم بردار
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
freestone
سنگ تراش بردار
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...