Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
magnetic decay
تنزل مغناطیسی
magnetic declination
تنزل مغناطیسی
Other Matches
exchange depareciation
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
set back
تنزل
declining
تنزل
decreased
تنزل
degression
تنزل
decreases
تنزل
decadence
تنزل
decadency
تنزل
degradation
تنزل
contractions
تنزل
contraction
تنزل
decrease
تنزل
depreciation
تنزل
reductions
تنزل
abating
تنزل
declined
تنزل
regression
تنزل
decline
تنزل
regress
تنزل
step backwards
تنزل
reduction
تنزل
abate
تنزل
fall
تنزل
abates
تنزل
abated
تنزل
declines
تنزل
degrades
تنزل دادن
depressions
تنزل ناصافی
degradation
تنزل رتبه
degradation
تنزل درجه
fall
تنزل کرد ن
degrade
تنزل کردن
cut rate
تنزل قیمت
degrades
تنزل کردن
forfeiture
تنزل ارزش
fall
تنزل کردن
depression
تنزل افسردگی
devaluation
تنزل نرخ
lowers
تنزل دادن
retrograde
تنزل کننده
decaying
خرابی تنزل
decayed
خرابی تنزل
decay
خرابی تنزل
lowered
تنزل دادن
lowering
تنزل دادن
lower
تنزل دادن
deflation
تنزل قیمت
degrade
تنزل دادن
decays
خرابی تنزل
depressions
تنزل افسردگی
depression
تنزل ناصافی
pejorative
تنزل دهنده
demotion
تنزل رتبه
reduce
تنزل دادن
active
تنزل بردار
reducing
تنزل دادن
depreciative
تنزل دهنده
reduces
تنزل دادن
depreciator
تنزل دهنده
fall off
<idiom>
تنزل کردن
graceful degradation
تنزل مطبوع
to go backward
تنزل کردن
mark down
تنزل قیمت
to come down with a run
تنزل کردن
devalue
تنزل قیمت دادن
devaluate
تنزل قیمت دادن
fluctuation
ترقی و تنزل نوسان
decline
تنزل کردن کاستن
devaluation
تنزل قیمت پول
declined
تنزل کردن کاستن
roll back
عمل تنزل دادن
to sink in the scale
در مقام تنزل کردن
declining
تنزل کردن کاستن
declines
تنزل کردن کاستن
devalued
تنزل قیمت دادن
devalues
تنزل قیمت دادن
currency depreciation
تنزل ارزش پول
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
demoting
تنزل رتبه دادن
demonetize
تنزل پیدا کردن
degrade
تنزل رتبه دادن
declining economy
اقتصاددر حال تنزل
declining industry
صنعت درحال تنزل
demotes
تنزل رتبه دادن
degrades
تنزل رتبه دادن
comedown
تنزل رتبه ومقام
devaluing
تنزل قیمت دادن
demote
تنزل رتبه دادن
demoted
تنزل رتبه دادن
fluctuable
مستعد ترقی و تنزل
decayed
فاسد شدن تنزل کردن
playdown
تنزل دادن کوچک کردن
undulation
صعودو نزول ترقی و تنزل
decaying
فاسد شدن تنزل کردن
decays
فاسد شدن تنزل کردن
decay
فاسد شدن تنزل کردن
To decrease. To lower.
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
demonetization
تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
regressive tax
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
magnetic tape recording
ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
sag
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
magnetic
مغناطیسی
magnetic bridge
پل مغناطیسی
magnetic tick
تق مغناطیسی
magnetical
مغناطیسی
magnetized
مغناطیسی
antimagnetic
ضد مغناطیسی
magnetic head
هد مغناطیسی
compass azimuth
گرای مغناطیسی
magnetic layer
لایه مغناطیسی
field magnet
میدان مغناطیسی
holding magnet
گیره مغناطیسی
magnetic doublet
دو قطبی مغناطیسی
magnetic lag
تاخیر مغناطیسی
magnetic disturbance
پارازیت مغناطیسی
magnetic media
ابزارمیانی مغناطیسی
magnetic poles
قطبهای مغناطیسی
line of magnetic field strength
خط میدان مغناطیسی
magnetic flux
جریان مغناطیسی
magnetic leakage
نشت مغناطیسی
magnetic materials
اجسام مغناطیسی
magnetic loudspeaker
بلندگوی مغناطیسی
mag tape
نوار مغناطیسی
demagnetize
دی مغناطیسی کردن
magnetic loss
تلف مغناطیسی
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
magnetic linkage
پیوستگی مغناطیسی
magnetic limit
مرز مغناطیسی
magnetic diviation
انحراف مغناطیسی
magnetic flux
شار مغناطیسی
line of magnetic flux
خط شار مغناطیسی
magnetic flux line
خط میدان مغناطیسی
magnetic field line
خط میدان مغناطیسی
magnetic leakage
پراکندگی مغناطیسی
magnetic potential
پتانسیل مغناطیسی
magnet wire
سیم مغناطیسی
magnetic inertia
پس ماند مغناطیسی
magnetic induction
القاء مغناطیسی
magnetic induction
القای مغناطیسی
magnetic fatigue
خستگی مغناطیسی
iron clad
زره مغناطیسی
magnetic hysteresis
هیسترزیس مغناطیسی
magnetic flux
سیل مغناطیسی
magnetic flow
شار مغناطیسی
magnetic inclination
انحراف مغناطیسی
dip
شیب مغناطیسی
magnetic film
غشاء مغناطیسی
magneticd sound
صوت مغناطیسی
declination
انحراف مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com