English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
retrograde تنزل کننده
Other Matches
exchange depareciation تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
abate تنزل
reduction تنزل
decrease تنزل
decreased تنزل
reductions تنزل
decreases تنزل
decadency تنزل
regression تنزل
step backwards تنزل
decadence تنزل
regress تنزل
abated تنزل
abates تنزل
abating تنزل
contractions تنزل
contraction تنزل
degradation تنزل
decline تنزل
degression تنزل
declined تنزل
fall تنزل
set back تنزل
declines تنزل
declining تنزل
depreciation تنزل
degrade تنزل کردن
decays خرابی تنزل
lowered تنزل دادن
degrades تنزل کردن
reducing تنزل دادن
degrade تنزل دادن
lowering تنزل دادن
decay خرابی تنزل
to go backward تنزل کردن
devaluation تنزل نرخ
mark down تنزل قیمت
cut rate تنزل قیمت
magnetic declination تنزل مغناطیسی
to come down with a run تنزل کردن
active تنزل بردار
magnetic decay تنزل مغناطیسی
lowers تنزل دادن
decaying خرابی تنزل
lower تنزل دادن
reduces تنزل دادن
fall تنزل کرد ن
fall off <idiom> تنزل کردن
fall تنزل کردن
depressions تنزل ناصافی
degradation تنزل درجه
depression تنزل ناصافی
depression تنزل افسردگی
demotion تنزل رتبه
graceful degradation تنزل مطبوع
decayed خرابی تنزل
forfeiture تنزل ارزش
degradation تنزل رتبه
degrades تنزل دادن
depreciator تنزل دهنده
reduce تنزل دادن
depressions تنزل افسردگی
pejorative تنزل دهنده
depreciative تنزل دهنده
deflation تنزل قیمت
currency depreciation تنزل ارزش پول
devaluing تنزل قیمت دادن
devaluate تنزل قیمت دادن
devalue تنزل قیمت دادن
devalued تنزل قیمت دادن
devalues تنزل قیمت دادن
declining تنزل کردن کاستن
fluctuable مستعد ترقی و تنزل
decline تنزل کردن کاستن
devaluation تنزل قیمت پول
roll back عمل تنزل دادن
declined تنزل کردن کاستن
to sink in the scale در مقام تنزل کردن
fluctuation ترقی و تنزل نوسان
declines تنزل کردن کاستن
demote تنزل رتبه دادن
demoted تنزل رتبه دادن
declining industry صنعت درحال تنزل
declining economy اقتصاددر حال تنزل
demonetize تنزل پیدا کردن
degrades تنزل رتبه دادن
a pejorative term عبارتی تنزل دهنده
degrade تنزل رتبه دادن
comedown تنزل رتبه ومقام
demotes تنزل رتبه دادن
demoting تنزل رتبه دادن
to be reduced to the ranks بپایه سربازی تنزل یافتن
decaying فاسد شدن تنزل کردن
playdown تنزل دادن کوچک کردن
undulation صعودو نزول ترقی و تنزل
decay فاسد شدن تنزل کردن
To decrease. To lower. پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
decayed فاسد شدن تنزل کردن
decays فاسد شدن تنزل کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bathos تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
declassifying تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
demonetization تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
exchange of full powers رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put in more عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com