| Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| hyphenation |
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justify |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
| justifying |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
| justifies |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
blade height adjustment |
پهنای تنظیم بلندی |
| columns |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
column |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
space |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
| spaces |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
| baseband |
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت |
| base band |
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| monospaced font |
نوشتاری که در آن هر حرف پهنای یکسانی دارد و تنظیم جدولها و ستون ها ساده میشود |
| segments |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
| segment |
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند |
| boundary |
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند |
| boundaries |
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند |
| work breakdown |
روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک |
| return |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| returned |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| returning |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| returns |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| zone |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
| zones |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
| parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
| parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
| quotes |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
| quoted |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
| quote |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
| hypertext |
سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه |
| carriages |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
| carriage |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
hot |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
| hotter |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
| hottest |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
| multiplex |
سیستم تنظیم تقسیم که تمام کانال ها حاوی داده با استفاده از پروتکل یکسان و نرخ ارسال هستند |
| phosphor |
صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند |
| semantics |
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2- |
| speeches |
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد |
| speech |
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد |
| butt |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
| butted |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
| butts |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
| slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
| slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
| vertical |
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش |
| spelling checker |
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود |
| spellchecker |
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود |
| segment |
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند |
| segments |
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند |
| B register |
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود |
| ego loss programming |
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد |
| divisor |
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند |
| fissiparous |
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده |
| eot |
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره |
| vernier |
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء |
| algorithm |
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص |
| algorithms |
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص |
lappets |
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.] |
| dictionary |
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند |
| dictionaries |
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند |
| window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
| baseband |
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس |
| base band |
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس |
| trellis coding |
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند |
| subdivided |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
| subdividing |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
| subdivide |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
| subdivides |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
| sight adjustment |
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن |
| camera station |
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین |
| extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| tunes |
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق |
| tune |
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق |
| sectors |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
| sector |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
| range spotting |
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن |
| tune |
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل |
| tunes |
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل |
| line width |
پهنای خط |
| cells |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
cell |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
| pulse width |
پهنای تپش |
| beam width |
پهنای اشعه |
| pulse width |
پهنای پالس |
| going |
پهنای پله |
| slit width |
پهنای شکاف |
blade |
پهنای برگ |
| band width |
پهنای نوار |
| the flat of the hand |
پهنای درست |
| wideband |
پهنای باند |
| fan out |
پهنای خروجی |
| band width |
پهنای باند |
| nominal bandwidth |
پهنای بانداسمی |
| fan in |
پهنای ورودی |
| handbreadth |
پهنای دست |
| handsbreadth |
پهنای دست |
| bw |
پهنای نوار |
| peak width |
پهنای پیک |
| bandwidth |
پهنای باند |
| modulation handwidth |
پهنای باند مدولاسیون |
| spectral band width |
پهنای نوار طیف |
| broadband channel |
مجرای پهنای باند |
| memory bandwidth |
پهنای باند حافظه |
| effective band width |
پهنای موثر نوار |
| frequency band width |
پهنای باند فرکانس |
| nominal bandwidth |
پهنای باند نامی |
| narrowband |
پهنای باند باریک |
| interfenestration |
پهنای حرزمیان دو روزنه |
| pages |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
| paged |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
| page |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
| volleyball net |
بطول 5/9 مترو پهنای 1 متر |
| impluse bandwith |
پهنای باند ضربه جریان |
| measure |
کل پهنای خط چاپ شده یک متن |
| input output bandwidth |
پهنای باند ورودی- خروجی |
| columns |
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد |
column |
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد |
| quartz clock |
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود |
| calibration |
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی |
| rheostat |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
| rheostatic |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
| descriptor |
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند |
| aggregates |
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده |
| aggregate |
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده |
| sight alinement |
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله |
| correctly <adv.> |
به درستی |
| aright <adv.> |
به درستی |
| exactness |
درستی |
| accuracy |
درستی |
| imprecision |
نا درستی |
| correctness |
درستی |
| duly <adv.> |
به درستی |
| straightness |
درستی |
| precision |
درستی |
| correctitude |
درستی |
| justly |
به درستی |
| rightly <adv.> |
به درستی |
| rightfully <adv.> |
به درستی |
| properly <adv.> |
به درستی |
| justly <adv.> |
به درستی |
| exactitude |
درستی |
| soundness |
درستی |
| preciseness |
درستی |
| rightness |
درستی |
| trueness |
درستی |
| integrity |
درستی |
| uprightness |
درستی |
| fidelity |
درستی |
| validity |
درستی |
| legitimacy |
درستی |
| rightfulness |
درستی |
| integrality |
درستی |
| justness |
درستی |
| genuineness |
درستی |
| validation |
تنفیذ درستی |
| truth value |
ارزش درستی |
| truths |
درستی صداقت |
| justice |
درستی دادگستری |
| rectitude |
راستی درستی |
| truth |
درستی صداقت |
| truth table |
جدول درستی |
| approximately |
تقریبا به درستی |
| propriety of behaviour |
درستی رفتار |
| to verifty a staement |
درستی ونادرستی |
| honestly |
از روی درستی |
honesty |
درستکاری درستی |
| the a of a trans lation |
درستی ترجمه |
| damchi |
راستی و درستی |
| long- |
طولانی |
| longed |
طولانی |
| long |
طولانی |
| longs |
طولانی |
| prolix |
طولانی |
| longest |
طولانی |
| of long standing |
طولانی |
| short |
طولانی نه |
| prolonging |
طولانی |
| great |
طولانی |
| great- |
طولانی |
| prolong |
طولانی |
| greatest |
طولانی |
| shorter |
طولانی نه |
| longer |
طولانی |
| shortest |
طولانی نه |
| prolongs |
طولانی |
| protracted |
طولانی |
| longsome |
طولانی |
| agelong |
طولانی |
| in band signalling |
ارسال داده که سیگنال حمل آن در پهنای باند کابل یا رسانه ارسالی است |