Dictiornary-Farsi | تنظیم خلوص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
purity adjustment	تنظیم خلوص


Other Matches

purity	خلوص
mealy-mouthed	بی خلوص
mealy mouthed	بی خلوص
analytical grade	خلوص ازمایشگاهی
half heartedness	عدم خلوص
contamination	عدم خلوص
sincerity	بی ریایی خلوص
commercial pure	خلوص تجارتی
candor	خلوص صفا
candour	خلوص صفا
cleaning	خلوص اخلاص
technical grade	خلوص صنعتی
trueness	خلوص نیت
purity magnet	مغناطیس خلوص
purity coil	پیچک خلوص
spectroquality	خلوص طیفی
analytical grade	خلوص واکنشگری
proofs	مقیاس خلوص الکل
primary standard grade	خلوص استاندارد اولیه
proof	مقیاس خلوص الکل
disingenuousness	عدم خلوص نیت
half heartedly	از روی عدم خلوص
optical purity	درجه خلوص نوری
half-heartedly	از روی عدم خلوص
insincerely	از روی عدم خلوص
contamination	عدم خلوص و یکنواختی محیط
carat	درجه خلوص فلزات پربها
tone	[ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
carats	درجه خلوص فلزات پربها
sight adjustment	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
left handedly	غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
camera station	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
range spotting	تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
paged	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration	تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
lotus	[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
sidelay	تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go	اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring	حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
calibrated air speed	سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
high burst ranging	تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
shaping regulating	تنظیم
adjustments	تنظیم
alignment	تنظیم
regularization	تنظیم
alignments	تنظیم
calibration	تنظیم
adjustment	تنظیم
set out	تنظیم
regulation	تنظیم
timing	تنظیم
spreading	تنظیم
formulation	تنظیم
speed adjustment	تنظیم سرعت
pressure regulator	شیر تنظیم
pilot valve	سوپاپ تنظیم
indictments	تنظیم کیفرخواست
lineup	تنظیم کردن
make out	تنظیم کردن
pressure adjustment	تنظیم فشار
indictments	تنظیم ادعانامه
indictment	تنظیم کیفرخواست
preset	پیش تنظیم
timing	تنظیم وقت
indictment	تنظیم ادعانامه
variability	قابلیت تنظیم
precision adjustment	تنظیم دقیق
method of drawing up	طرز تنظیم
automatic regulation	تنظیم خودکار
spark setting	تنظیم جرقه
regulable	تنظیم پذیر
regularizer	تنظیم کننده
rocker gear	تنظیم جاروبک
regiments	تنظیم کردن
regiment	تنظیم کردن
regulating switch	کلید تنظیم
adjusts	تنظیم کردن
set the watch	تنظیم نگهبانی
set screw	پیچ تنظیم
set up	تنظیم کردن
adjust	تنظیم کردن
setting ring	حلقه تنظیم
range adjustment	تنظیم مسافت
check valve	شیر تنظیم
range adjustment	تنظیم برد
regulating valve	سوپاپ تنظیم
range calibration	تنظیم مسافت
range of adjustment	ناحیه تنظیم
body alinement	تنظیم بدن
adjusting	تنظیم کردن
redact	تنظیم کردن
rheostat regulation	تنظیم با رئوستا
adjustment of fire	تنظیم تیر
corrector	تنظیم کننده
crystal control	تنظیم با بلور
regulation	پهنه تنظیم
adjustment of rools	تنظیم غلطک
air adjustment	تنظیم هوا
electronic control	تنظیم الکترونیکی
electronic tuning	تنظیم الکترونی
expanded contrast	تنظیم کنتراست
caliper setting	تنظیم پرگار
frame	تنظیم کردن
fine adjustment	تنظیم فریف
fine adjustment	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم دقیق
adjusting point	نقطه تنظیم
check gate	دریچه تنظیم
cascade control	تنظیم زنجیری
regulators	تنظیم کننده
regulator	تنظیم کننده
adjusted	تنظیم شده
family planning	تنظیم خانواده
carburetor adjustment	تنظیم کاربراتور
adjustable	قابل تنظیم
adjustable	تنظیم پذیر
adjusability	قابلیت تنظیم
cam type regulation	تنظیم بادامکی
fine setting	تنظیم میکرومتری
focusing control	تنظیم تمرکز
framer	تنظیم کننده
regularising	تنظیم کردن
regularises	تنظیم کردن
regularised	تنظیم کردن
attends	تنظیم کردن
attending	تنظیم کردن
attend	تنظیم کردن
inductive tuning	تنظیم القائی
inductive tuning	تنظیم پرمئابیلیته
initial adjustment	تنظیم صفر
jack screw	پیچ تنظیم
lay down	تنظیم کردن
formulated	تنظیم کردن
levelling screw	پیچ تنظیم
conduction	هدایت تنظیم
regularize	تنظیم کردن
regularized	تنظیم کردن
regularizes	تنظیم کردن
frequency tuning	تنظیم فرکانس
classifying	تنظیم کردن
classify	تنظیم کردن
classifies	تنظیم کردن
formulating	تنظیم کردن
formulates	تنظیم کردن
formulate	تنظیم کردن
hand regulation	تنظیم با دست
indicement	تنظیم ادعانامه
regularizing	تنظیم کردن
line regulator	تنظیم کننده
stup string	رشته تنظیم
will adjust	تنظیم می کنم
calibrated	تنظیم کردن
tuneable	تنظیم پذیر
adjustment	تنظیم کردن
adjustments	تنظیم تطبیق
calibrate	تنظیم کردن
adjustments	تنظیم کردن
tunably	تنظیم پذیر
tunable	تنظیم پذیر
trigger control	تنظیم با ماشه
to set out	تنظیم کردن
to put in to shape	تنظیم کردن
to make out	تنظیم کردن
voltage regulation	تنظیم ولتاژ
regulate	تنظیم کردن
depth adjustment	تنظیم عمیق
alignment	صف بندی تنظیم
vertical justification	تنظیم عمودی
vertical adjustment	تنظیم عمودی
calibrating	تنظیم کردن
calibrates	تنظیم کردن
to draw up	تنظیم کردن
arrangements	ترتیب تنظیم
tunes	تنظیم کردن
thermostatic regulation	تنظیم با دماپای
regulated	تنظیم کردن
tune	تنظیم کردن
thermoregulation	تنظیم دمایی
alignments	تنظیم انطباق
thermoregulation	تنظیم حرارت
arrangement	ترتیب تنظیم
alignments	صف بندی تنظیم
alignment	تنظیم انطباق
checked	دریچه تنظیم
to draw out	تنظیم کردن
regulating	تنظیم کردن
checks	دریچه تنظیم
check	دریچه تنظیم
regulates	تنظیم کردن
spreader adjustment screw	پیچ تنظیم پخش