English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
elevation تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevations تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
Other Matches
bead مگسک تفنگ
peep sight مگسک تفنگ
foresight مگسک تفنگ
beads مگسک تفنگ
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
sights وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
windage تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
sight blade مگسک یا تیغه مگسک
top down از بالا به پایین
top-down از بالا به پایین
bottom up از پایین به بالا
up and down بالا و پایین
disrate پایین اوردن
shutting پایین اوردن
shut پایین اوردن
to reach down پایین اوردن
bate پایین اوردن
to bring down پایین اوردن
to beat down پایین اوردن
to set down پایین اوردن
shuts پایین اوردن
fluctuating حرکت به بالا و پایین
see-saw بالا و پایین روی
top down development توسعه از بالا به پایین
dandle بالا و پایین انداختن
bump بالا و پایین رفتن
see-sawing بالا و پایین روی
see-saws بالا و پایین روی
fluctuates حرکت به بالا و پایین
fluctuation حرکت به بالا و پایین
see-sawed بالا و پایین روی
fluctuate حرکت به بالا و پایین
fluctuated حرکت به بالا و پایین
yo-yos بالا و پایین رونده
yo-yo بالا و پایین رونده
lowering پایین اوردن لوله
lowers پایین اوردن لوله
lowered پایین اوردن لوله
markdown پایین اوردن قیمت
to take down نوشتن پایین اوردن
lower پایین اوردن لوله
mark down پایین اوردن قیمت
heaving بالا و پایین رفتن ناو
bottom up technique روش اجرا از پایین به بالا
top down programming برنامه سازی از بالا به پایین
jigging بالا و پایین بردن طعمه در اب
dead center position نقطه مرگ بالا یا پایین
jounce بشدت بالا و پایین پریدن
swaying بالا و پایین رفتن ناو
lowered : پایین اوردن تخفیف دادن
to shut down تعطیل شدن پایین اوردن
lowering : پایین اوردن تخفیف دادن
lowers : پایین اوردن تخفیف دادن
pull down پایین اوردن تخفیف دادن
lower : پایین اوردن تخفیف دادن
drafted چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
drafts چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
uppercuts ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
uppercut ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
high/low/close/open graph نمودار بالا / پایین / بسته /باز
draft چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
to scale down پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
to cast the g. بالا اوردن
puke بالا اوردن
puked بالا اوردن
pukes بالا اوردن
regorge بالا اوردن
puking بالا اوردن
raising بالا اوردن
to fetch up بالا اوردن
to bring up بالا اوردن
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
tamp بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mason up بالا اوردن دیوار
cicatrize گوشت نو بالا اوردن
halliard طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
threshold سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshholds سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
thresholds سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
ramps بالا بردن یاپایین اوردن
ramp بالا بردن یاپایین اوردن
jungle gym چهارچوبی که اطفال روی ان تاب خورده و بالا و پایین میروند
overarm بالا اوردن بازو تا بالای شانه
scrolls متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scroll متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
horizontal دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
highlight bar میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
vertical diagraph شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
jitter خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
plotter چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
bottom up method ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
bottom up programming ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
scroll حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
feinting حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted حرکت از میله بالا به میله پایین
feints حرکت از میله بالا به میله پایین
feint حرکت از میله بالا به میله پایین
images وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
image وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
front sight مگسک
muscar مگسک
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
sight defilade روپوش مگسک
sight defilade حفاظ مگسک
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
arrow keys مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
ring and bead sight دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
down سوی پایین بطرف پایین
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
bottoms کف تفنگ
smoothbore تفنگ
flint lock تفنگ
musketry تفنگ
musketry تفنگ ها
rifles تفنگ
shot line نخ تفنگ
firer تفنگ
breech loader تفنگ ته پر
rifle gun تفنگ
gun butt ته تفنگ
guns تفنگ
rifle تفنگ
breechloader تفنگ ته پر
shotgun تفنگ
rifle (rifled bore) تفنگ
gun تفنگ
shotguns تفنگ
bottom کف تفنگ
breech ته تفنگ
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
shot gun تفنگ شکاری
target rifle تفنگ مشقی
gauges اندازه تفنگ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com