Total search result: 202 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
elevation |
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ |
elevations |
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ |
|
|
Other Matches |
|
bead |
مگسک تفنگ |
peep sight |
مگسک تفنگ |
foresight |
مگسک تفنگ |
beads |
مگسک تفنگ |
vertically |
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق |
dispart |
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ |
depress |
پایین دادن لوله پایین اوردن |
depresses |
پایین دادن لوله پایین اوردن |
sights |
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک |
sight |
وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک |
sight in |
تنظیم کردن دید در تفنگ |
high burst ranging |
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا |
windage |
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی |
sight blade |
مگسک یا تیغه مگسک |
top down |
از بالا به پایین |
top-down |
از بالا به پایین |
bottom up |
از پایین به بالا |
up and down |
بالا و پایین |
disrate |
پایین اوردن |
shutting |
پایین اوردن |
shut |
پایین اوردن |
to reach down |
پایین اوردن |
bate |
پایین اوردن |
to bring down |
پایین اوردن |
to beat down |
پایین اوردن |
to set down |
پایین اوردن |
shuts |
پایین اوردن |
fluctuating |
حرکت به بالا و پایین |
see-saw |
بالا و پایین روی |
top down development |
توسعه از بالا به پایین |
dandle |
بالا و پایین انداختن |
bump |
بالا و پایین رفتن |
see-sawing |
بالا و پایین روی |
see-saws |
بالا و پایین روی |
fluctuates |
حرکت به بالا و پایین |
fluctuation |
حرکت به بالا و پایین |
see-sawed |
بالا و پایین روی |
fluctuate |
حرکت به بالا و پایین |
fluctuated |
حرکت به بالا و پایین |
yo-yos |
بالا و پایین رونده |
yo-yo |
بالا و پایین رونده |
lowering |
پایین اوردن لوله |
lowers |
پایین اوردن لوله |
lowered |
پایین اوردن لوله |
markdown |
پایین اوردن قیمت |
to take down |
نوشتن پایین اوردن |
lower |
پایین اوردن لوله |
mark down |
پایین اوردن قیمت |
heaving |
بالا و پایین رفتن ناو |
bottom up technique |
روش اجرا از پایین به بالا |
top down programming |
برنامه سازی از بالا به پایین |
jigging |
بالا و پایین بردن طعمه در اب |
dead center position |
نقطه مرگ بالا یا پایین |
jounce |
بشدت بالا و پایین پریدن |
swaying |
بالا و پایین رفتن ناو |
lowered |
: پایین اوردن تخفیف دادن |
to shut down |
تعطیل شدن پایین اوردن |
lowering |
: پایین اوردن تخفیف دادن |
lowers |
: پایین اوردن تخفیف دادن |
pull down |
پایین اوردن تخفیف دادن |
lower |
: پایین اوردن تخفیف دادن |
drafted |
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا |
drafts |
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا |
uppercuts |
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا |
uppercut |
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا |
high/low/close/open graph |
نمودار بالا / پایین / بسته /باز |
draft |
چاپ با کیفیت پایین و سرعت بالا |
count down |
از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس |
to scale down |
پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن |
to cast the g. |
بالا اوردن |
puke |
بالا اوردن |
puked |
بالا اوردن |
pukes |
بالا اوردن |
regorge |
بالا اوردن |
puking |
بالا اوردن |
raising |
بالا اوردن |
to fetch up |
بالا اوردن |
to bring up |
بالا اوردن |
airburst ranging |
تنظیم تیر زمانی بالا |
tamp |
بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن |
hair stroke |
خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی |
to weigh down |
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن |
mark-down |
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن |
mark-downs |
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن |
mason up |
بالا اوردن دیوار |
cicatrize |
گوشت نو بالا اوردن |
halliard |
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم |
roll back |
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن |
threshold |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
threshholds |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
thresholds |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
ramps |
بالا بردن یاپایین اوردن |
ramp |
بالا بردن یاپایین اوردن |
jungle gym |
چهارچوبی که اطفال روی ان تاب خورده و بالا و پایین میروند |
overarm |
بالا اوردن بازو تا بالای شانه |
scrolls |
متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود |
scroll |
متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود |
status |
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی |
scrolls |
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد |
hunting |
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار |
horizontal |
دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین |
scroll |
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد |
highlight bar |
میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید |
vertical diagraph |
شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود |
windlasses |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
windlass |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
jitter |
خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش |
band project filter |
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند |
roll scroll |
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود |
plotter |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
plotters |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
bottom up method |
ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا |
bottom up programming |
ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا |
three state logic |
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا |
scroll |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
scrolls |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
feinting |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feinted |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feints |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
feint |
حرکت از میله بالا به میله پایین |
images |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
image |
وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند |
hierarchy |
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی |
hierarchies |
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی |
front sight |
مگسک |
muscar |
مگسک |
square wave |
باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
fowling piece |
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری |
sight defilade |
روپوش مگسک |
sight defilade |
حفاظ مگسک |
migration |
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off |
arrow keys |
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست |
downgrade |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
downgraded |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
downgrades |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
downgrading |
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
rifle shot |
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ |
fowling piece |
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای |
rifle salute |
احترام با تفنگ سلام با تفنگ |
boresight |
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری |
sighting leaf |
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ |
ring and bead sight |
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد |
downhaul |
پایین کشیدن رشته پایین کشنده |
sight adjustment |
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن |
camera station |
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
tunes |
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق |
tune |
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق |
down |
سوی پایین بطرف پایین |
tunes |
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل |
tune |
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل |
range spotting |
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن |
governmentalize |
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن |
to press against any thing |
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن |
jargonize |
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن |
paged |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
pages |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
page |
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ |
rheostat |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
calibration |
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی |
rheostatic |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
grasped |
بچنگ اوردن گیر اوردن |
grasp |
بچنگ اوردن گیر اوردن |
grasps |
بچنگ اوردن گیر اوردن |
sight alinement |
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله |
sighting bar |
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی |
spinwriter |
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا |
terrtorialize |
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن |
go no go |
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن |
sidelay |
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ |
adjusting ring |
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم |
the clouds above |
ابرهای بالا یا بالا سر |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
tacit collusion |
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد |
bottoms |
کف تفنگ |
smoothbore |
تفنگ |
flint lock |
تفنگ |
musketry |
تفنگ |
musketry |
تفنگ ها |
rifles |
تفنگ |
shot line |
نخ تفنگ |
firer |
تفنگ |
breech loader |
تفنگ ته پر |
rifle gun |
تفنگ |
gun butt |
ته تفنگ |
guns |
تفنگ |
rifle |
تفنگ |
breechloader |
تفنگ ته پر |
shotgun |
تفنگ |
rifle (rifled bore) |
تفنگ |
gun |
تفنگ |
shotguns |
تفنگ |
bottom |
کف تفنگ |
breech |
ته تفنگ |
trimsize |
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه |
calibrated air speed |
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما |
shot gun |
تفنگ شکاری |
target rifle |
تفنگ مشقی |
gauges |
اندازه تفنگ |