English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
tweak تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaked تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaking تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaks تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
Other Matches
pilot اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
fallout خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
refreshes قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
wind rose نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
on an even keel <idiom> به ترتیب عالی یا محیطی عالی
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
adopted types انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
fritter قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fritters قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
fragmenting قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
fragment قطعه قطعه کردن
fragments قطعه قطعه کردن
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
equipment تجهیزات
parroted تجهیزات ای اف اف
appliances تجهیزات
instrumentation تجهیزات
materiel تجهیزات
rigs تجهیزات
device تجهیزات
devices تجهیزات
parrots تجهیزات ای اف اف
parroting تجهیزات ای اف اف
parrot تجهیزات ای اف اف
rig تجهیزات
rigged تجهیزات
appliance تجهیزات
accouterment تجهیزات
accouterments تجهیزات
acoutrement تجهیزات
equipments تجهیزات
fixture تجهیزات
transfer equipment تجهیزات
electric equipment تجهیزات الکتریکی
capital equipments تجهیزات سرمایهای
plants تجهیزات کارگاه
standby equipment تجهیزات جانشینی
cryptoequipment تجهیزات رمز
critical materials تجهیزات مهم
output equipment تجهیزات خروجی
garage equipment تجهیزات گاراژ
outfits تجهیزات حفاری
outfit تجهیزات حفاری
machine equipment تجهیزات ماشین
extra equipment تجهیزات اضافی
technical equipment تجهیزات فنی
plant تجهیزات کارگاه
mechanical equipment تجهیزات مکانیکی
equipment logbook دفتر تجهیزات
telephone equipment تجهیزات تلفن
ancillary equipment تجهیزات جانبی
ancillary equipment تجهیزات اضافی
switching device تجهیزات سوئیچینگ
mobilization تجهیزات قوا
illuminating device تجهیزات روشنایی
protective equipment تجهیزات حفافتی
individual aquipment تجهیزات انفرادی
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
handling equipment تجهیزات بار
ancillary equipment تجهیزات پیرامونی
radar equipment تجهیزات رادار
ventilating equipment تجهیزات تهویه
turning attachment تجهیزات تراشکاری
accessory equipment تجهیزات یدکی
peripheral equipment تجهیزات جنبی
war material تجهیزات جنگی
honing equipment تجهیزات سنگ زنی
producer durable equipment تجهیزات با دوام تولیدی
x ray equipment تجهیزات اشعه رونتگن
mold making equipment تجهیزات قالب سازی
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
nitriting equipment تجهیزات ازت دهی
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
paint spraying equipment تجهیزات رنگ پاشی
defense articles اماد و تجهیزات دفاعی
mobile lubricating equipment تجهیزات روغنکاری متحرک
arsenal ساختمان تجهیزات نظامی
die sinking attachment تجهیزات فرز حدیده
measuring device تجهیزات اندازه گیری
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
table of organization and equipment (toe جدول سازمان و تجهیزات
induction melting equipment تجهیزات ذوب القائی
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
shuttle بردن افرادو تجهیزات
panoply تجهیزات و ارایش کامل
core blowing equipment تجهیزات دمیدن هسته
shuttled بردن افرادو تجهیزات
equipment logbook دفترچه خدمتی تجهیزات
forming attachment تجهیزات تراش پروفیل
oil reclamation equipment تجهیزات احیا روغن
grinding attachment تجهیزات سنگ سمباده
data terminal equipment تجهیزات ترمینال داده
data communications equipment تجهیزات ارتباطات داده ها
cam turning attachment تجهیزات تراش بادامک
magazine feeding attachment تجهیزات تغذیه مخزن
plant records امار تجهیزات کارگاه
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
shuttles بردن افرادو تجهیزات
assets ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
well-appointed دارای تجهیزات یا اثاثیهی خوب
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cam grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قوسی
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
integrated revision بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
friendly interface ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
control data corporation یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
cutter grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
trigraph حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
showŠetc نمودن
shows نمودن
seemed نمودن
seem نمودن
seems نمودن
showed نمودن
show نمودن
animalize نمودن
animadvert نمودن
abstracts نمودن
abstracting نمودن
abstract نمودن
dost نمودن
to gain any ones ear نمودن
dont نمودن
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
footprints شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
downtime پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
footprint شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
so علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
accommodates تطبیق نمودن
accommodate تطبیق نمودن
abate رفع نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
standardised استاندارد نمودن
digitizing دیجیتالی نمودن
standardises استاندارد نمودن
installs منصوب نمودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com