Dictiornary-Farsi | تنفرانگیز زننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 179 (8 milliseconds)

English	Persian
repugnant	تنفرانگیز زننده


Other Matches

concussive	ضربت زننده صدمه زننده
knocker	زننده
tarts	زننده
vile	زننده
viler	زننده
vilest	زننده
bitten	زننده
wetter	نم زننده
tart	زننده
nasty	زننده
nastiest	زننده
knockers	زننده
repellent	زننده
acrimonious	زننده
staring	زننده
starring	زننده
mordant	زننده
nastier	زننده
nasties	زننده
loathsome	زننده
forbidding	زننده
hideous	زننده
water repellent	پس زننده اب
unlovely	زننده
nauseam	زننده
shuffler	زننده
scabrous	زننده
applauder	کف زننده
beater	زننده
loathful	زننده
odoriferous	زننده
percutient	زننده
pit a pat	زننده
repeller	زننده
repercussive	پس زننده
nippy	زننده
squalid	زننده
repellents	زننده
pinching	زننده
stinking	زننده
clappers	کف زننده
poignant	زننده
prickling	زننده
striking	زننده
garish	زننده
acrid	زننده
biting	زننده
strikingly	زننده
pungent	زننده
striker	زننده
strikers	زننده
clapper	کف زننده
libellant	تهمت زننده
callers	صدا زننده
malodor	بوی زننده
kicker	زننده ضربه با پا
napper	چرت زننده
caller	صدا زننده
pacer	گام زننده
flagellator	شلاق زننده
flagellator	تازیانه زننده
libelant	تهمت زننده
lasher n	سد شلاق زننده
inveigler	گول زننده
tacker	کوک زننده
germinant	جوانه زننده
gasper	نفس زننده
garishly	بطور زننده
galssy	بی نور زننده
flogger	زننده شلاق
knotter	گره زننده
flogger	تازیانه زننده
pertubative	برهم زننده
shackler	بخو زننده
pricker	سیخ زننده
harsher	ناگوار زننده
spicily	بطور زننده
staring red	قرمز زننده
strider	گام زننده
tacker	میخ زننده
trudger	قدم زننده
harsh	ناگوار زننده
ad nauseam	بسیار زننده
howlers	جیغ زننده
howler	جیغ زننده
slumberer	چرت زننده
harshest	ناگوار زننده
puddler	بهم زننده
sharps	زننده زیرک
sharpest	زننده زیرک
sharp	زننده زیرک
scarifier	تیغ زننده
scintillant	جرقه زننده
scintillator	جرقه زننده
seasoner	چاشنی زننده
seasoner	ادویه زننده
shouter	فریاد زننده
sourish	به ترشی زننده
catterer	چهچه زننده
beater	کتک زننده
bubbly	جوش زننده
appellant	تهمت زننده
acrimoniousness	سخن زننده
accusant	تهمت زننده
glares	روشنایی زننده
glared	روشنایی زننده
repulsive	زننده تنفراور
glare	روشنایی زننده
gaunt	زننده ساختن
fizzy	جوش زننده
revolting	بهم زننده
accusers	تهمت زننده
accuser	تهمت زننده
gaunt	زننده بی ثمر
bubbliest	جوش زننده
calumniator	افترا زننده
pickier	ضربه زننده
cornerman	زننده کرنر
disturber	برهم زننده
dozer	چرت زننده
pickiest	ضربه زننده
calumnious	تهمت زننده
crying	جار زننده
bubblier	جوش زننده
picky	ضربه زننده
scintillating	جرقه زننده
estimator	تخمین زننده
coruscant	برق زننده
rakish	فاجر جلف و زننده
pungently	بطور زننده یا تند
repulsively	بطور زننده یا دافع
rankly	بطور زننده یابدبو
swatter	ضربت سخت زننده
mawkish	بطور زننده احساساتی
greeny	بسبزی زننده سبزفام
reddish	مایل بسرخی زننده
lurid	کم رنگ وپریده زننده
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
incisive speech	سخن تند یا زننده
indign	زننده بدون استحقاق
inoffensively	بی انکه زننده باشد
invection	سخن سخت زننده
sewer	اگو بخیه زننده
sewers	اگو بخیه زننده
poignantly	بطور تیزیا زننده
stenches	بوی زننده تعفن
luridly	کم رنگ وپریده زننده
stench	بوی زننده تعفن
boiling	جوش زننده خشمناک
trusser	چوب بست زننده
fulsome	زننده اغراق امیز
fetid	دارای بوی زننده
smacking	سیلی زننده خوش طعم
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
wheeler	دور زننده چرخ دار
stirring	بهم زننده هیجان اور
prank	شوخی زننده تزئین کردن
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
lunger	ضربت زننده جهش کننده
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
smacker	سیلی زننده خوش طعم
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
deceptive	گول زننده فریب امیز
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
typeball	یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
incisively	بطور نافذ بطور زننده
pit a pat	بال بال زننده تپیدن