English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
abhorrer تنفر کننده
Search result with all words
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
Other Matches
abhorrence تنفر
misogyny تنفر از زن
repellence تنفر
teen تنفر
execration تنفر
indignantly با تنفر
disrelish تنفر
disgusts تنفر
abhorrently با تنفر
disgust تنفر
hatred تنفر
loathing تنفر
distaste تنفر
resentment تنفر
detestation تنفر
abhor تنفر داشتن از
abhorred تنفر داشتن از
mislike تنفر داشتن از
abominate تنفر داشتن
abominated تنفر داشتن
Finifugal <adj.> تنفر از پایان
dislikeable قابل تنفر
dislikable قابل تنفر
abominates تنفر داشتن
abhorring تنفر داشتن از
abominating تنفر داشتن
hates نفرت تنفر
revulsive تنفر اور
revulsion تنفر شدید
hate نفرت تنفر
hated نفرت تنفر
hating نفرت تنفر
abhors تنفر داشتن از
the public [popular] odium تنفر مردم عمومی
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
detesting تنفر داشتن از بیزار بودن از
detest تنفر داشتن از بیزار بودن از
prejudice agaiast a person بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
detests تنفر داشتن از بیزار بودن از
(the) creeps <idiom> احساس تنفر ویا ترس شدید
we abhor a traitor از شخص خائن تنفر و بیم داریم
nurse a grudge <idiom> احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
booing صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
dislike بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
boh صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
disliking بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
boos صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
dislikes بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
boo صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
not give someone the time of day <idiom> تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
satiety of life بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
revolts شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolt شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
whetstone تیز کننده تند کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
abjurer or abjuror کننده
filleting پر کننده
renunciant رد کننده
fillets پر کننده
renunciant کننده
deletive حک کننده
syncopator غش کننده
repudiationist رد کننده
mitigative کم کننده
hoppers لی لی کننده
mitigatory کم کننده
hopper لی لی کننده
thinner کم کننده
filleted پر کننده
fillet پر کننده
swooner غش کننده
deflective کج کننده
skittish رم کننده
crusher له کننده
mauler له کننده
surfy کف کننده
mumbler من من کننده
noncommittal رد کننده
whisperer پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
tracker پی کننده
refuser رد کننده
refutative رد کننده
trackers پی کننده
fizzy کف کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com