English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (5 milliseconds)
English Persian
aspiration تنفس
aspirations تنفس
intermission تنفس
intermissions تنفس
admission تنفس
admissions تنفس
respiration تنفس
breathing تنفس
suction تنفس
entracte تنفس
coffee break تنفس
coffee breaks تنفس
Other Matches
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
intake stroke مرحله تنفس
hypernoea تنفس سریع
gas absorption تنفس گاز
eupnoea تنفس طبیعی
eupnoea تنفس عادی
recesses تنفس کردن
artificial respiration تنفس مصنوعی
breating apparatus دستگاه تنفس
inbreathe تنفس کردن
induction stroke مرحله تنفس
tambour تنفس نگار
spirometry تنفس سنجی
spirometer تنفس سنج
spiracle سوراخ تنفس
respirable قابل تنفس
polypnea تنفس سریع
inspirable قابل تنفس
recess تنفس کردن
inhaled تنفس کردن
halitosis تنفس بدبو
snorkels لوله تنفس
inhale تنفس کردن
snorkel لوله تنفس
inhales تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
respire تنفس کردن
respired تنفس کردن
respires تنفس کردن
intake مکیدن تنفس
respiring تنفس کردن
intakes مکیدن تنفس
intermissions نوبهای تنفس دار
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
recessional وابسته بموقع تنفس
intermission نوبهای تنفس دار
scuba وسیله تنفس در زیر اب
spirometer دستگاه تنفس سنج
gill دستگاه تنفس ماهی
winds قدرت تنفس کامل
intakes مجرای مکش یا تنفس
intake مجرای مکش یا تنفس
wind قدرت تنفس کامل
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
spirograph دستگاه تنفس نگار
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
recesses تعطیل موقتی تنفس
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
recess تعطیل موقتی تنفس
irrespirable غیر قابل تنفس
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com