English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English Persian
validation تنفیذ درستی
Other Matches
approval تنفیذ
ratification تنفیذ
confirmation تنفیذ
validity تنفیذ
enforcement تنفیذ
authorizing تنفیذ کردن
authorizes تنفیذ کردن
authorize تنفیذ کردن
authorising تنفیذ کردن
authorises تنفیذ کردن
confirmation تائید تسجیل تنفیذ
uprightness درستی
exactness درستی
correctitude درستی
validity درستی
trueness درستی
correctness درستی
accuracy درستی
straightness درستی
integrity درستی
rightness درستی
rightfulness درستی
exactitude درستی
soundness درستی
genuineness درستی
fidelity درستی
correctly <adv.> به درستی
justness درستی
aright <adv.> به درستی
precision درستی
imprecision نا درستی
preciseness درستی
rightly <adv.> به درستی
rightfully <adv.> به درستی
properly <adv.> به درستی
justly <adv.> به درستی
duly <adv.> به درستی
legitimacy درستی
integrality درستی
justly به درستی
justice درستی دادگستری
the a of a trans lation درستی ترجمه
to verifty a staement درستی ونادرستی
honestly از روی درستی
truths درستی صداقت
approximately تقریبا به درستی
truth درستی صداقت
honesty درستکاری درستی
damchi راستی و درستی
truth table جدول درستی
propriety of behaviour درستی رفتار
truth value ارزش درستی
rectitude راستی درستی
bona fide به طور جدی به درستی
in the wrong <idiom> اشتباه ،درستی حقیقت
functions انجام عمل به درستی
uprightaess درستی راستی عدالت
function انجام عمل به درستی
functioned انجام عمل به درستی
accuracy درجه دقت درستی
to foel حال درستی نداشتن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
He seems to be an honest man. آدم درستی بنظرمی آید
truth table جدول درستی جذول صحت
true false test ازمایش درستی ونادرستی چیزی
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
accurately به درستی و بدون هر گونه خطا
cynic <adj.> بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Veitch diagram نمایش گرافیکی جدول درستی
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
cynical <adj.> بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynically بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
one element تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
probabiliorism عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
partial RAM قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
supervising بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
comparator وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
supervises بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
stopped ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
aligns اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledges کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
align اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligned اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
justify تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifying تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
supervisor ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
looped برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
the propriety of a term درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
carriages بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com