English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
Other Matches
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
single-handed تنها
only تنها
solitary تنها
solos تنها
lonely تنها
loneliest تنها
single line خط تنها
mere تنها
merest تنها
single handed تنها
lone تنها
out in the cold <idiom> تنها
solo تنها
solitarily تنها
just تنها
lonelier تنها
unaccompanied تنها
siolus تنها
soles تنها
by oneself تنها
single تنها
sole تنها
by one,s self تنها
by it self تنها
recluse تنها
solus تنها
alone تنها
exclusive تنها
by yourself تنها
unique تنها
uniquely تنها
recluses تنها
it is in my recollection یاد دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
own a house خانهای دارم
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I have a headache. من سر درد دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
I have a question. من یک سئوال دارم.
I need my e من دوست دارم
close the door please خواهش دارم
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
i maintain عقیده دارم که ...
I agree. قبول دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
wirte only تنها نوشتن
strands تنها گذاشتن
to pull a lone oar تنها کارکردن
asides صحبت تنها
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
sole شالوده تنها
singly تنها انفرادا
sole تنها انحصاری
single تنها یک نفری
soles شالوده تنها
soles تنها انحصاری
bread alone تنها نان
he alone went تنها اورفت
single haneded دست تنها
soli تنها خوانان
lone electron الکترون تنها
aside صحبت تنها
strand تنها گذاشتن
bare handed دست تنها
lonesome تنها وبیکس
Do not leave me alone. من را تنها نگذار.
read only تنها خواندنی
leave alone تنها گذاردن
sole argument تنها دلیل
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i stand to it that جدا عقیده دارم که
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
out of pure mischief تنها از روی بدجنسی
not only he came but نه تنها امد بلکه
monological تنها سخن گو خودگووخودشنو
lone pair electron زوج الکترون تنها
adhoc تنها به این منظور
to pull a lone oar تنها پارو زدن
but نه تنها بطور محض
To go alone to the judge . <proverb> تنها به قاضى رفتن.
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
leave in the lurch <idiom> دست تنها گذاشتن
lonely hearts تنها و جویای همدم
to live to oneself تنها زندگی کردن
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
lolling لم تکیه
lolled لم تکیه
accumbency تکیه
lolls لم تکیه
leaning تکیه
leanings تکیه
emphasis تکیه
atonic بی تکیه
recumbency تکیه
reliance تکیه
enclitic بی تکیه
accenting تکیه
accented تکیه
accent تکیه
loll لم تکیه
accents تکیه
unaccented بی تکیه
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
photon تنها یک الکترون تابش شود
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
one-track mind <idiom> تنها به یک چیز فکر کردن
Come along and keep me company. بامن بیا تا تنها نباشم
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
baring the king تنها کردن شاه شطرنج
zoon تنها محصول یک نطفه واحد
bare king شاه تنها یا بی یاور شطرنج
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
insists تکیه کردن بر
anchorage تکیه گاه
point of support تکیه گاه
reclines تکیه کردن
accentual تکیه دار
insist تکیه کردن بر
mahlstick تکیه دست
reclined تکیه کردن
recline تکیه کردن
insisted تکیه کردن بر
insisting تکیه کردن بر
stand تکیه گاه
anchorages تکیه گاه
propping تکیه گاه
leans تکیه کردن
to throw oneself on تکیه کردن بر
lean تکیه کردن
leaned تکیه زدن
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
to base one self تکیه کردن
lean تکیه زدن
support roller تکیه گاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com