English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
wirte only تنها نوشتن
Other Matches
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
sole تنها
soles تنها
merest تنها
solus تنها
single تنها
unique تنها
uniquely تنها
by oneself تنها
siolus تنها
by yourself تنها
single-handed تنها
single line خط تنها
out in the cold <idiom> تنها
lone تنها
solitary تنها
recluse تنها
exclusive تنها
lonelier تنها
loneliest تنها
lonely تنها
single handed تنها
just تنها
only تنها
recluses تنها
solitarily تنها
solo تنها
mere تنها
solos تنها
by one,s self تنها
by it self تنها
alone تنها
unaccompanied تنها
he alone went تنها اورفت
single haneded دست تنها
sole argument تنها دلیل
leave alone تنها گذاردن
lone electron الکترون تنها
to pull a lone oar تنها کارکردن
read only تنها خواندنی
strand تنها گذاشتن
strands تنها گذاشتن
single تنها یک نفری
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
singly تنها انفرادا
lonesome تنها وبیکس
aside صحبت تنها
soli تنها خوانان
Do not leave me alone. من را تنها نگذار.
soles شالوده تنها
sole تنها انحصاری
sole شالوده تنها
asides صحبت تنها
soles تنها انحصاری
bread alone تنها نان
bare handed دست تنها
To go alone to the judge . <proverb> تنها به قاضى رفتن.
but نه تنها بطور محض
monological تنها سخن گو خودگووخودشنو
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
to live to oneself تنها زندگی کردن
to pull a lone oar تنها پارو زدن
leave in the lurch <idiom> دست تنها گذاشتن
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
out of pure mischief تنها از روی بدجنسی
not only he came but نه تنها امد بلکه
lone pair electron زوج الکترون تنها
adhoc تنها به این منظور
lonely hearts تنها و جویای همدم
Come along and keep me company. بامن بیا تا تنها نباشم
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
bare king شاه تنها یا بی یاور شطرنج
baring the king تنها کردن شاه شطرنج
zoon تنها محصول یک نطفه واحد
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
one-track mind <idiom> تنها به یک چیز فکر کردن
photon تنها یک الکترون تابش شود
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
live out of a suitcase <idiom> تنها بایک چمدان زندگی کردن
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
tapping ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
tap ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
Leave her alone. اورا تنها (بحال خود ) بگذار
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i was reserved for it تنها برای من مقدر شده بود
peripheral و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
You alone can help me. تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
tuners زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
HD ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
to disturb any one's privacy کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
sleeping partners شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
front de liberation national فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
child یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
identity تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
undamped نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
identities تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
to put down نوشتن
pens نوشتن
inscribe نوشتن
penning نوشتن
penned نوشتن
pen نوشتن
to reduce to writing نوشتن
to set down نوشتن
pt down نوشتن
inscribing نوشتن
writes نوشتن
set down نوشتن
inscribed نوشتن
inscribes نوشتن
scrawl بد نوشتن
superscrible نوشتن
to drive a pen or quill نوشتن
scribble بد نوشتن
indite نوشتن
scrawls بد نوشتن
put down <idiom> نوشتن
write head هد نوشتن
scrawling بد نوشتن
scrawled بد نوشتن
scribbling بد نوشتن
scribbled بد نوشتن
scribbles بد نوشتن
write نوشتن
gyrodyne رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
a chromatic [معماری بدون رنگ یعنی تنها با رنگ سیاه و سفید با آلروماتیک]
play by ear <idiom> توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
falangisme نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb> بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
commentates تقریظ نوشتن
itemizing به اقلام نوشتن
autographed دستخط نوشتن
editorialize سرمقاله نوشتن
itemized به اقلام نوشتن
overwrite جای نوشتن
itemizes به اقلام نوشتن
autograph دستخط نوشتن
itemize به اقلام نوشتن
rewrite دوباره نوشتن
itemising به اقلام نوشتن
rewrite باز نوشتن
rewrites دوباره نوشتن
rewrites باز نوشتن
commentating تقریظ نوشتن
overwrite زیاد نوشتن
over write جای نوشتن
overwrite دومرتبه نوشتن
rewriting دوباره نوشتن
rewrote دوباره نوشتن
rewrote باز نوشتن
write-up به تفصیل نوشتن
write up به تفصیل نوشتن
inscroll در طومار نوشتن
hyphenate با خط پیوند نوشتن
i am weary of writing از نوشتن خسته
impanel در صورت نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com