Dictiornary-Farsi | تهدید امیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (10 milliseconds)

English	Persian
threatening	تهدید امیز
threateningly	تهدید امیز
intimidatory	تهدید امیز
minatory	تهدید امیز


Search result with all words

black	تهدید امیز عبوسانه
blacked	تهدید امیز عبوسانه
blacker	تهدید امیز عبوسانه
blackest	تهدید امیز عبوسانه
blacks	تهدید امیز عبوسانه
Other Matches

rat race	عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
incriminatory	تهمت امیز اتهام امیز
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
suasive	ترغیب امیز تحریک امیز
admonitory	نصیحت امیز توبیخ امیز
antagonistic	خصومت امیز رقابت امیز
expostulatory	سرزنش امیز تعرض امیز
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز
menaced	تهدید
intimidation	تهدید
threats	تهدید
blackmail	تهدید
menaces	تهدید
menace	تهدید
threat	تهدید
minacity	تهدید
blackmails	تهدید
blackmailing	تهدید
blackmailed	تهدید
fulmination	تهدید
minatory	تهدید کننده
overhang	تهدید کردن
imminent	تهدید کننده
threat appeal	توسل به تهدید
minatorily	از روی تهدید
menacing <adj.>	تهدید آمیز
threatener	تهدید کننده
to show one's teeth	تهدید کردن
threatened	تهدید کردن
death thread	تهدید به مرگ
overhangs	تهدید کردن
denounce	تهدید کردن
threatens	تهدید کردن
denounces	تهدید کردن
bullyrag	تهدید کردن
coercion	تهدید واجبار
threaten	تهدید کردن
denouncing	تهدید کردن
he threatened or resingn	تهدید کرد
hoid up	راهزنی با تهدید
launch a threat	تهدید کردن
denounced	تهدید کردن
minacious	تهدید کننده
minaciously	تهدید کنان
menaces	تهدید کردن
menacingly	تهدید کنان
menacingly	از روی تهدید
menaced	تهدید کردن
threats	تهدید کردن
threat	تهدید کردن
menace	تهدید کردن
racketeering	اخاذی به تهدید
intimidates	با تهدید وادار کردن
imminence	خطر تهدید کننده
threaten with death	تهدید به قتل کردن
hectors	تهدید یا ازار کردن
threat force	نیروی تهدید کننده
terrorization	تهدید وارعاب ارعابگری
hectoring	تهدید یا ازار کردن
hectored	تهدید یا ازار کردن
hector	تهدید یا ازار کردن
intimidate	با تهدید وادار کردن
impendent	تهدید کننده اویزان
threaten	تهدید کردن ترساندن
threats	دشمن تهدید کردن
threatened	تهدید کردن ترساندن
threat	دشمن تهدید کردن
threatens	تهدید کردن ترساندن
imminently	بطور تهدید کننده
menaces	چیزی که تهدید کننده است
extort	بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorted	بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting	بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts	بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menaced	چیزی که تهدید کننده است
menace	چیزی که تهدید کننده است
robberies	دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery	دزدی مقرون به ازار یا تهدید
assaults	تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted	تهدید به ضرب کردن کسی
I'll show you ! just you wait !	حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
assault	تهدید به ضرب کردن کسی
deterrence	منع از راه ارعاب و تهدید
threat study	بررسی توسعه تهدید دشمن
To put in an appearance .	نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
coast is clear <idiom>	هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
Is that your final word ?	همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He threatened to thrash the life out of me.	مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !	آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan	طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
synaloepha	هم امیز
synalepha	هم امیز
murmurous	غر غر امیز
caustically	بطورطعنه امیز
contrarious	مخالفت امیز
corruptive	فساد امیز
consultatory	مشورت امیز
criminative	تهمت امیز
affeluo'so a	عاطفه امیز
affetionate	محبت امیز
afflictive	مصیبت امیز
approbatory	تحسین امیز
based on private motives	غرض امیز
calumniatory	افترا امیز
color mixer	رنگ امیز
caressive	نوازش امیز
catastrophical	مصیبت امیز
censurable	انتقاد امیز
chimerical	هوس امیز
approbative	تحسین امیز
commendatory	تقدیر امیز
competetive	رقابت امیز
affrontive	توهین امیز
affrontive	دشنام امیز
amusive	تفریح امیز
applausive	تحسین امیز
confusional	اغتشاش امیز
pacificatory	صلح امیز
conciliative	صلح امیز
conciliar	توط ئه امیز
collusive	دسیسه امیز
adversative	نقض امیز
absolutory	بخشش امیز
sardonic	طعنه امیز
peremptory	شتاب امیز
jocular	شوخی امیز
provocative	تحریک امیز
apologetic	پوزش امیز
honorifics	افتخار امیز
honorific	افتخار امیز
flattering	تملق امیز
educative	تربیت امیز
competitiveness	رقابت امیز
competitive	رقابت امیز
antagonistic	مخالفت امیز
advised	مصلحت امیز
slanderous	افترا امیز
sardonic	کنایه امیز
sardonically	طعنه امیز
adventurously	بطورمخاطره امیز
adulatory	تملق امیز
admonitive	نصیحت امیز
admissive	تصدیق امیز
acrimenious	تعنه امیز
acclamatory	تحسین امیز
pacific	مسالمت امیز
abrogative	نسخ امیز
venturesome	مخاطره امیز
glamorous	طلسم امیز
diverting	تفریح امیز
sniffy	اهانت امیز
beatific	سعادت امیز
sardonically	کنایه امیز
insidious	دسیسه امیز
inculpatory	تهمت امیز
impetrative	استغاثه امیز
iron ical	طعنه امیز
justificatory	توجیه امیز
monitive	اندرز امیز
objurgatory	سرزنش امیز
repoachful	سرزنش امیز
obreptitious	خدعه امیز
ostensive	تظاهر امیز
philosophistic	سفسطه امیز
praiseful	ستایش امیز
prankful	شوخی امیز
intermedial	وساطت امیز
intercessory	شفاعت امیز
impetratory	لابه امیز
impetratory	استغاثه امیز
imputative	تهمت امیز
impostrous	دغل امیز
impostrous	تزویر امیز
imprecatory	نفرین امیز
imprecatory	لعنت امیز
incensive	هیجان امیز
indemnificatory	غرامت امیز
intercessorial	شفاعت امیز
preachy	موعظه امیز
procrastinatory	طفره امیز
loving	محبت امیز
tolerantly	مدارا امیز
tragical	مصیبت امیز
traitorous	خیانت امیز
vexatious	رنجش امیز
vindicative	حمایت امیز
vituperatory	سرزنش امیز
vituperatory	توبیخ امیز
wailful	تاثر امیز
supplicatory	التماس امیز
sportiveŠetc	شوخی امیز
protreptic	موعظه امیز
recommendatory	توصیه امیز
reconciliatory	مصالحه امیز
reprehensive	ملامت امیز
revelatory	مکاشفه امیز
riskful	مخاطره امیز