Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
black
تهدید امیز عبوسانه
blacked
تهدید امیز عبوسانه
blacker
تهدید امیز عبوسانه
blackest
تهدید امیز عبوسانه
blacks
تهدید امیز عبوسانه
Other Matches
threatening
تهدید امیز
minatory
تهدید امیز
intimidatory
تهدید امیز
threateningly
تهدید امیز
sullenly
عبوسانه
grimly
عبوسانه
sullen
عبوسانه
grumpily
عبوسانه
poutingly
عبوسانه
fractiously
ازروی سرکشی عبوسانه
rat race
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
suasive
ترغیب امیز تحریک امیز
antagonistic
خصومت امیز رقابت امیز
gratulant
تهنیت امیز تبریک امیز
expostulatory
سرزنش امیز تعرض امیز
admonitory
نصیحت امیز توبیخ امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory
تهمت امیز اتهام امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
threats
تهدید
menace
تهدید
menaced
تهدید
menaces
تهدید
blackmail
تهدید
intimidation
تهدید
minacity
تهدید
fulmination
تهدید
threat
تهدید
blackmailed
تهدید
blackmailing
تهدید
blackmails
تهدید
denounces
تهدید کردن
denounced
تهدید کردن
overhangs
تهدید کردن
denounce
تهدید کردن
death thread
تهدید به مرگ
to show one's teeth
تهدید کردن
overhang
تهدید کردن
imminent
تهدید کننده
threatener
تهدید کننده
denouncing
تهدید کردن
threat appeal
توسل به تهدید
coercion
تهدید واجبار
bullyrag
تهدید کردن
he threatened or resingn
تهدید کرد
hoid up
راهزنی با تهدید
launch a threat
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن
minacious
تهدید کننده
minaciously
تهدید کنان
threatened
تهدید کردن
minatorily
از روی تهدید
minatory
تهدید کننده
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
threaten
تهدید کردن
menacingly
از روی تهدید
menaced
تهدید کردن
racketeering
اخاذی به تهدید
threat
تهدید کردن
menacingly
تهدید کنان
menaces
تهدید کردن
threats
تهدید کردن
menace
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن ترساندن
threaten
تهدید کردن ترساندن
threatened
تهدید کردن ترساندن
threat
دشمن تهدید کردن
impendent
تهدید کننده اویزان
intimidate
با تهدید وادار کردن
intimidates
با تهدید وادار کردن
hector
تهدید یا ازار کردن
threats
دشمن تهدید کردن
hectored
تهدید یا ازار کردن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
terrorization
تهدید وارعاب ارعابگری
threat force
نیروی تهدید کننده
imminently
بطور تهدید کننده
imminence
خطر تهدید کننده
threaten with death
تهدید به قتل کردن
hectors
تهدید یا ازار کردن
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
I'll show you ! just you wait !
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
To put in an appearance .
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
extorted
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menaces
چیزی که تهدید کننده است
extort
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
assault
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
تهدید به ضرب کردن کسی
assaults
تهدید به ضرب کردن کسی
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
deterrence
منع از راه ارعاب و تهدید
menaced
چیزی که تهدید کننده است
menace
چیزی که تهدید کننده است
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear
<idiom>
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
synalepha
هم امیز
synaloepha
هم امیز
murmurous
غر غر امیز
adulatory
تملق امیز
intercessory
شفاعت امیز
acrimenious
تعنه امیز
admonitive
نصیحت امیز
admissive
تصدیق امیز
sardonic
کنایه امیز
gratulatory
تبریک امیز
glamorous
طلسم امیز
diverting
تفریح امیز
sardonic
طعنه امیز
intermedial
وساطت امیز
venturesome
مخاطره امیز
abrogative
نسخ امیز
sniffy
اهانت امیز
acclamatory
تحسین امیز
absolutory
بخشش امیز
sardonically
کنایه امیز
sardonically
طعنه امیز
beatific
سعادت امیز
iron ical
طعنه امیز
pacific
مسالمت امیز
insidious
دسیسه امیز
competitiveness
رقابت امیز
false hearted
خیانت امیز
monitive
اندرز امیز
pejorative
تحقیر امیز
speculative
احتکار امیز
objurgatory
سرزنش امیز
complimentary
تعریف امیز
repoachful
سرزنش امیز
obreptitious
خدعه امیز
slanderous
افترا امیز
advised
مصلحت امیز
antagonistic
مخالفت امیز
justificatory
توجیه امیز
peremptory
شتاب امیز
jocular
شوخی امیز
provocative
تحریک امیز
apologetic
پوزش امیز
honorifics
افتخار امیز
honorific
افتخار امیز
flattering
تملق امیز
educative
تربیت امیز
catastrophic
فاجعه امیز
competitive
رقابت امیز
ostensive
تظاهر امیز
adventurously
بطورمخاطره امیز
curmudgeonly
خست امیز
encomiastic
ستایش امیز
eulogistic
ستایش امیز
humiliatory
توهین امیز
humiliatory
اهانت امیز
hubristic
اهانت امیز
exaggeratedly
بطوراغراق امیز
exaggerative
اغراق امیز
exaggeratory
اغراق امیز
elusory
طفره امیز
doxological
ستایش امیز
domineeringly
بطورتحکم امیز
damnatory
لعنت امیز
maledictory
لعنت امیز
hyperbolic
اغراق امیز
disapprobatory
تقبیح امیز
disapprobatory
مذمت امیز
humoursome
شوخی امیز
disdianful
اهانت امیز
dissipative
اسراف امیز
excomminucative
تکفیر امیز
exculpatory
تبرئه امیز
execratory
لعنت امیز
high flown
اغراق امیز
tenderest
محبت امیز
fradulent
فریب امیز
fraudful
حیله امیز
tendering
محبت امیز
funest
هلاکت امیز
gratulatory
تهنیت امیز
gloatingly
حسرت امیز
floniously
بطورخیانت امیز
felonious
خیانت امیز
felonious
جنایت امیز
exonerative
تبرئه امیز
expediential
مصلحت امیز
expiatory
شفاعت امیز
expostulatory
عتاب امیز
extatic
نشاط امیز
extenuatory
تخفیف امیز
hortative
اندرز امیز
tendered
محبت امیز
gnostic
اسرار امیز
inculpatory
تهمت امیز
adversative
نقض امیز
approbatory
تحسین امیز
tender
محبت امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com