English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
hector تهدید یا ازار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
hectoring تهدید یا ازار کردن
hectors تهدید یا ازار کردن
Other Matches
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
persecutes ازار کردن
nuisances ازار کردن
persecuting ازار کردن
persecuted ازار کردن
persecute ازار کردن
nuisance ازار کردن
obsessing ازار کردن
obsesses ازار کردن
obsess ازار کردن
obsessed ازار کردن
menaced تهدید کردن
menaces تهدید کردن
threats تهدید کردن
denouncing تهدید کردن
threaten تهدید کردن
threatens تهدید کردن
overhang تهدید کردن
launch a threat تهدید کردن
threatened تهدید کردن
overhangs تهدید کردن
denounced تهدید کردن
to show one's teeth تهدید کردن
denounce تهدید کردن
denounces تهدید کردن
menace تهدید کردن
threat تهدید کردن
bullyrag تهدید کردن
threatened تهدید کردن ترساندن
threatens تهدید کردن ترساندن
intimidates با تهدید وادار کردن
threats دشمن تهدید کردن
threat دشمن تهدید کردن
threaten تهدید کردن ترساندن
threaten with death تهدید به قتل کردن
intimidate با تهدید وادار کردن
incommode ازار رساندن گیج کردن
assaults تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted تهدید به ضرب کردن کسی
assault تهدید به ضرب کردن کسی
bug کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugging کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugs کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
badgers اذیت کردن ازار کردن
badger اذیت کردن ازار کردن
badgered اذیت کردن ازار کردن
badgering اذیت کردن ازار کردن
vexations ازار
trade ازار
vexation ازار
traded ازار
unoffending بی ازار
train ازار
vexatious دل ازار
epsilon bootis ازار
persecution ازار
disservice ازار
nuisance ازار
tort ازار
excruciation ازار
troubles ازار
trouble ازار
torts ازار
innoxious بی ازار
izar ازار
harassment ازار
annoyance ازار
nuisances ازار
trained ازار
hurts ازار
troubling ازار
harms ازار
harming ازار
harmed ازار
harm ازار
hurting ازار
hurt ازار
hurtful پر ازار
trains ازار
molestation ازار
inoffensive بی ازار
heart rending دل ازار
sackless بی ازار
blackmails تهدید
threats تهدید
menaced تهدید
minacity تهدید
threat تهدید
intimidation تهدید
blackmailed تهدید
blackmail تهدید
blackmailing تهدید
menace تهدید
menaces تهدید
fulmination تهدید
molested ازار رساندن
molesting ازار رساندن
tantalize ازار دادن
molests ازار رساندن
persecutors ازار دهنده
dun ازار دادن
tantalises ازار دادن
troubling ازار دادن
annoyer ازار دهنده
persecutor ازار دهنده
tantalised ازار دادن
trouble ازار دادن
hurt ازار رساندن
tantalized ازار دادن
hurting ازار رساندن
troubles ازار دادن
molest ازار رساندن
hurts ازار رساندن
pesky ازار رسان
tormented ازار زحمت
tormenting ازار زحمت
harrowing جان ازار
hurter ازار دهنده
torments ازار زحمت
get hurt ازار دیدن
crackpot دیوانه بی ازار
grig ازار رساندن
hindrances اذیت ازار
crackpots دیوانه بی ازار
pestiferous ازار دهنده
hindrance اذیت ازار
inquiline انگل کم ازار
tantalizes ازار دادن
excruciate ازار دادن
disserve ازار رسانیدن
worrisome ازار دهنده
torment ازار زحمت
intimidatory تهدید امیز
he threatened or resingn تهدید کرد
minatory تهدید کننده
threatening تهدید امیز
threateningly تهدید امیز
menacing <adj.> تهدید آمیز
racketeering اخاذی به تهدید
menacingly تهدید کنان
coercion تهدید واجبار
menacingly از روی تهدید
minatory تهدید امیز
death thread تهدید به مرگ
threat appeal توسل به تهدید
hoid up راهزنی با تهدید
threatener تهدید کننده
imminent تهدید کننده
minacious تهدید کننده
minaciously تهدید کنان
minatorily از روی تهدید
greensnake مار سبز بی ازار
pogrom ازار وکشتار همگانی
pogroms ازار وکشتار همگانی
we intend no harm قصد ازار نداریم
expilation سرقت مقرون به ازار
sturt ازار دادن رقابت
imminence خطر تهدید کننده
blacker تهدید امیز عبوسانه
threat force نیروی تهدید کننده
black تهدید امیز عبوسانه
blacked تهدید امیز عبوسانه
impendent تهدید کننده اویزان
blackest تهدید امیز عبوسانه
blacks تهدید امیز عبوسانه
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
imminently بطور تهدید کننده
unmolested ازار رساندن معترض شدن
robberies سرقت مقرون به ازار یاتهدید
i am tortured with headache سر درد مرا ازار میدهد
robbery سرقت مقرون به ازار یاتهدید
gadfly ادم مردم ازار مزاحم
menaces چیزی که تهدید کننده است
deterrence منع از راه ارعاب و تهدید
To put in an appearance . نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
menaced چیزی که تهدید کننده است
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menace چیزی که تهدید کننده است
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
sadism نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com