Dictiornary-Farsi | تهیه حساب جهت مدیران | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
management accounting	تهیه حساب جهت مدیران


Other Matches

managements	مدیران کارفرمایی
management	مدیران کارفرمایی
board of governors	شورای مدیران
These qualities are esteemed by managers.	مدیران این [نوع] صفات را ارجمند می شمارند.
qualifying shares	سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
management information system	نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
laying up	تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
purveyed	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey	تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer	تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
map compilation	تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
account	حساب صورت حساب
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
projection	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveys	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
supplying	تهیه
supply	تهیه
supplied	تهیه
provision	تهیه
housing	تهیه جا
purveyed	تهیه
procurement	تهیه
purveying	تهیه
purveys	تهیه
seating	تهیه جا
preparations	تهیه
preparation	تهیه
purvey	تهیه
off hand	بی تهیه
counter preparation	ضد تهیه
ministration	تهیه
provides	تهیه دیدن
provides	تهیه کردن
provide	تهیه کردن
preparatorily	بعنوان تهیه
provide	تهیه دیدن
base development	تهیه پایگاه
preparation time	زمان تهیه
preparation of food	تهیه خوراک
preparation fire	اتش تهیه
the water supply of tehran	تهیه اب تهران
provided <adj.> <past-p.>	تهیه شده
preparation	تهیه و ارایش
preparator	تهیه کننده
preparations	تهیه مقدمات
preparations	اتش تهیه
laid on <past-p.>	تهیه شده
to bargain for	تهیه دیدن
preparations	تهیه و ارایش
affords	تهیه کردن
affording	تهیه کردن
afforded	تهیه کردن
afford	تهیه کردن
preparation fire	تیر تهیه
photo imagery	تهیه عکس
lighting feeder	تهیه روشنایی
victual	تهیه اذوقه
victualage	تهیه اذوقه
caters	تهیه کردن
catering	تهیه کردن
catered	تهیه کردن
cater	تهیه کردن
blends	تهیه کردن
blend	تهیه کردن
vacuum-packed	تهیه شده
the preparation day	روز تهیه
data processing	تهیه و تولیداطلاعات
data processing	تهیه اطلاعات
provision	تهیه کردن
triplicity	تهیه در سه نسخه
fabricator	تهیه کننده
procuring	تهیه کردن
parasceve	روز تهیه
procures	تهیه کردن
procured	تهیه کردن
procure	تهیه کردن
counter preparation	تیر ضد تهیه
on the stocks	د رشرف تهیه
to find in	تهیه کردن
to make provision	تهیه دیدن
weaponry	تهیه سلاح
prepares	تهیه کردن
prepare	تهیه کردن
triplication	تهیه در سه نسخه
preparation	اتش تهیه
provisionment	تهیه خواربار
pitched	تهیه دیده
administers	تهیه کردن
supplying	تهیه کردن
administering	تهیه کردن
administered	تهیه کردن
supply	تهیه کردن
purveyance	تهیه خواربار
suppliers	تهیه کننده
supplier	تهیه کننده
preparing	تهیه کردن
processes	تهیه کردن
process	تهیه کردن
placements	تهیه شغل
placements	تهیه کار
placement	تهیه شغل
placement	تهیه کار
supplied	تهیه کردن
administer	تهیه کردن
provided [that] <conj.>	تهیه شده
prepare mortar	تهیه ملات
furtherance	تهیه وسایل
appropriated <adj.> <past-p.>	تهیه شده
preparation	تهیه مقدمات
extemporises	فورا تهیه کردن
stenciler	تهیه کننده استنسیل
topography	تهیه نقشه از عوارض
acetylene generator	دستگاه تهیه استیلن
quadruplicate	در چهارنسخه تهیه کردن
quadruplication	تهیه چیزی درچهارنسخه
cold turkey	بدون تهیه وتدارک
budget directive	دستورالعمل تهیه بودجه
forge	تهیه جنس قلابی
forges	تهیه جنس قلابی
lyonnaise	باپیاز تهیه شده
melinite	مخصوص تهیه چاشنی
prearrange	قبلا تهیه کردن
barrier tactics	تاکتیک تهیه موانع
effigies	تمثال تهیه کردن
he is an adequate provider	برای تهیه خواربار
extemporised	فورا تهیه کردن
extemporising	فورا تهیه کردن
process	تهیه و تولید کردن
bills	تهیه کردن صورتحساب
hydrography	تهیه نقشه دریایی
furred	تهیه شده باخز
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
stenciller	تهیه کننده استنسیل
it is in preparation	در دست تهیه است
host	تهیه تسهیلات ورزشی
hosted	تهیه تسهیلات ورزشی
hosting	تهیه تسهیلات ورزشی
rotogravure	تهیه گراور غلتکی
hosts	تهیه تسهیلات ورزشی
budgeteer	تهیه کننده بودجه
prearranged	از پیش تهیه شده
processes	تهیه و تولید کردن
bill	تهیه کردن صورتحساب
fund	تهیه وجه کردن
funded	تهیه وجه کردن
whomp up	بسرعت تهیه کردن
affordable	قابل تهیه و خریداری
scripting	تهیه فایل اغازگر
tastiest	باسلیقه تهیه شده
programmers	تهیه کننده برنامه
budgeter	تهیه کننده بودجه
programmer	تهیه کننده برنامه
precontract preparations	تهیه اسناد قرارداد
polychromy	فن تهیه نقوش الوان
polychrome	تهیه عکسهای رنگی
program section	بخش تهیه برنامه ها
artillery preparation	اتش تهیه توپخانه
artillery preparation	تیر تهیه توپخانه
duplicator	ماشین تهیه رونوشت
duplicators	ماشین تهیه رونوشت
foresees	قبلا تهیه دیدن
foresee	قبلا تهیه دیدن
triplicate	در سه نسخه تهیه کردن
area projection	تهیه تصویر منطقه
area projection	تهیه نقشه از منطقه
beach unit	یکان تهیه بارانداز
project section	بخش تهیه پروژه ها
programmes	برنامه تهیه کردن
procuring	تهیه و تحویل اماد
preparatory students	شاگردان تهیه یا مقدماتی
tastier	باسلیقه تهیه شده
to lay in a stock	موجودی تهیه کردن
tasty	باسلیقه تهیه شده
effigy	تمثال تهیه کردن
extemporizing	فورا تهیه کردن
extemporizes	فورا تهیه کردن