English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
vagrantbenthos ته زیان جنبا
Other Matches
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
lesion زیان
lesions زیان
injure زیان
hazard زیان
injuring زیان
ravage زیان
ravaged زیان
phytobentos ته- زیان
hurts زیان
hurting زیان
hurt زیان
scathe زیان
ills زیان
ill- زیان
prejudice زیان
ravages زیان
ravaging زیان
hazarding زیان
hazards زیان
disservice زیان
drawbacks زیان
drawback زیان
forfeiture زیان
detrime زیان
hurtfulness زیان
hazarded زیان
maleficium زیان
noxiousness زیان
prejudices زیان
forfeits زیان
forfeiting زیان
forfeited زیان
forfeit زیان
ill زیان
damage زیان
loss زیان
disadvantage زیان
evils زیان
disadvantages زیان
injures زیان
evil زیان
total losses زیان کل
wash out زیان
detriment زیان
derogatory to زیان رساننده
disserviceable زیان اور
nocuous زیان اور
gain or loss سود یا زیان
harmfulness زیان رسانی
actual loss زیان واقعی
malefic زیان اور
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
incommodity زیان ناراحتی
loss and gain زیان و سود
to suffer [from] زیان دیدن [از]
capital loss زیان سرمایه
consequential loss زیان تبعی
forfeiture زیان ضرر
break even بی سود و زیان
disadvantageous زیان اور
dead loss زیان ناخالص
cause to sustain a loss زیان رساندن به
actual total loss کل زیان وارده
maleficent زیان اور
profit and loss سود و زیان
windfall loss زیان اتفاقی
sessile benthos کف زیان برجا
willful misconduct زیان عمدی
sessile benthos ته زیان برجا
to sustain a loss زیان دیدن
suffer loss زیان دیدن
suffring ابتلا زیان
to do harm زیان رسانیدن
to suffer a loss زیان دیدن
perniciousness زیان اوری
perfect loss زیان خالص
no known loss زیان نامعلوم
nobbeing زیان اور
nocent زیان رسان
offense,etc تهاجم زیان
operating loss زیان عملیاتی
partial loss زیان جزئی
perfect loss زیان مطلق
perfect loss زیان خاص
smart money پاداش زیان
to incur a loss زیان دیدن
suffer زیان دیدن
suicidal زیان اور
hazardous زیان اور
pernicious زیان اور
slaughters به زیان فروختن
risk احتمال زیان
loses زیان کردن
lose زیان کردن
suffered زیان دیدن
noisome زیان بخش
harm زیان ضرر
harmed زیان ضرر
harming زیان ضرر
harms زیان ضرر
slaughtered به زیان فروختن
slaughter به زیان فروختن
suffers زیان دیدن
risked احتمال زیان
deleterious زیان اور
detrimental زیان بخش
lost زیان دیده
evil زیان اور
evils زیان اور
risking احتمال زیان
risks احتمال زیان
suffering ابتلاء زیان
sufferings ابتلاء زیان
detrimental زیان اور
malignancy زیان اوری
perniciously بطور زیان اور
account وضع سود و زیان
to do somebody harm به کسی زیان رسانیدن
indemnities جبران زیان بخشودگی
indemnity جبران زیان بخشودگی
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
ill- زیان اور ببدی
ills زیان اور ببدی
bad مضر زیان اور
profit and loss account حساب سود و زیان
windfall loss زیان باد اورده
pestilently بطور زیان اور
ill زیان اور ببدی
perniciously چنانکه زیان اورد
my losses were great بسیار زیان دیدم
risk احتمال زیان و ضرر
risking احتمال زیان یاخطر
risk احتمال زیان یاخطر
risks احتمال زیان یاخطر
destructive competition رقابت زیان اور
diseconomies عوامل زیان اور
delayed payment penalty زیان دیر کرد
derogatory stipulation شرط زیان اور
detrimentally بطور زیان اور
risking احتمال زیان و ضرر
risked احتمال زیان یاخطر
prejudicially بطور زیان اور
indemnify غرامت بیمه زیان
risks احتمال زیان و ضرر
malignly بطور زیان اور
loss statement صورت سود و زیان
side-effects اثر زیان اور
side-effect اثر زیان اور
side effect اثر زیان اور
inimically بطور زیان اور
perils بیم زیان مسئولیت
peril بیم زیان مسئولیت
noxiously بطور زیان اور
break even بی سود و زیان شدن
risked احتمال زیان و ضرر
prejudicial زیان رسان تبعیض امیز
impaired زیان رساندن معیوب کردن
derogatory زیان اور ومایه رسوایی
coverings تامین زیان و خسارات بیمه
obnoxious زیان بخش نفرت انگیز
covers تامین زیان و خسارات بیمه
damage زیان [شوخی] [اصطلاح روزمره]
cover تامین زیان و خسارات بیمه
to run risk پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
it is maleficent to برای ....زیان اور است
marring زیان رساندن معیوب کردن
malignant زیان اور صدمه رسان
prejudicious زیان رسان تبعیض امیز
indemnification تاوان پردازی جبران زیان
inexpressiveness زیان دار نبودن گنگی
impair زیان رساندن معیوب کردن
impairing زیان رساندن معیوب کردن
impairs زیان رساندن معیوب کردن
riskiness بیم زیان عدم نزاکت
mar زیان رساندن معیوب کردن
marred زیان رساندن معیوب کردن
to ones cost به ضرر یا زیان خود شخص
to one's cost به ضرر یا زیان خود شخص
tortious وابسته به شبه جرم زیان اور
certificate of gains or losses سند مصدق سود و زیان فروشگاه
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
save all چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
wretchedly از روی بدبختی یا بیچارگی بطور بد یا زیان اور
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
lesions زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
sustain a loss زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
To swindle (fleece) someone . سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
index expurgatorius فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
nominal partner شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
distresses توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distress توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
add insult to the injury <idiom> [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
it is inimical to our plans با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
damaging زیان اور و مضر خسارت اور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com