Dictiornary-Farsi | ته نشینی مواد معلق دردوغاب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
breakdown	ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdowns	ته نشینی مواد معلق دردوغاب


Other Matches

settleable suspended solids	مواد معلق تهنشین پذیر
ptomaine	مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material	مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate	مواد فرانشت شده مواد مترشحه
withdrawals	عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal	عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal	عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
dye-stuff	ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux	نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes	مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme	مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil	سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
desiccant	مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
suspends	معلق
suspense	معلق
suspending	معلق
suspend	معلق
summersault	معلق
tumblers	معلق زن
tumbler	معلق زن
chain bridge	پل معلق
turntables	معلق
turntable	معلق
headlong	معلق
pendants	معلق
cantilever bridge	پل معلق
pendant	معلق
jusad rem	حق معلق
heels over head	معلق
suspension bridges	پل معلق
hypostasis	معلق
dependent	معلق
suspender	معلق
hanging	معلق
suspension bridge	پل معلق
pendent	معلق
suspensor	معلق
up in the air <idiom>	معلق
suspensory	معلق
conditional	معلق
flip flap	معلق
pensile	معلق
suspended	معلق
handstands	معلق
abeyant	معلق
handstand	معلق
suspends	معلق کردن
somersaults	معلق پشتک
somersaulting	معلق پشتک
somersaulting	معلق زدن
somerset	شیرجه معلق
hanging	معلق شدن
conditional contract	عقد معلق
somersaults	معلق زدن
somerset	معلق زدن
hanging step	پله معلق
tumbles	معلق زدن
tumbles	معلق شدن
tumbled	معلق زدن
tumbled	معلق شدن
tumble	معلق زدن
tumble	معلق شدن
suspend	معلق کردن
suspension cable	کابل معلق
suspensed sediment	رسوبات معلق در اب
suspense file	پرونده معلق
suspensive	تعلیق معلق
suspended solids	جامدات معلق
suspended load	بار معلق
suspending	معلق کردن
unconditionality	معلق نبودن
somersaulted	معلق زدن
somersaulted	معلق پشتک
hanging indent	تورفتگی معلق
suspension	معلق کردن
suspension reinforcement	ارماتور معلق
estate in remainder	تملک معلق
suspensions	معلق کردن
full-suspension <adj.>	کاملا معلق
levitative	معلق در هوا
somersault	معلق زدن
somersault	معلق پشتک
lis pendens	دعوای معلق
to be up in the air	معلق بودن
soirees	شب نشینی
waked	شب نشینی
deposits	ته نشینی
an eveing party	شب نشینی
wakes	شب نشینی
illuviation	ته نشینی
deposit	ته نشینی
adsorption	رو نشینی
soiree	شب نشینی
nightlife	شب نشینی
evening party	شب نشینی
wake	شب نشینی
soirTes	شب نشینی
precipitation	ته نشینی
sedinentation	ته نشینی
settling	ته نشینی
sedimentary	ته نشینی
recoil	پی نشینی
recoiled	پی نشینی
recoiling	پی نشینی
subsidence	ته نشینی
sedimentation	ته نشینی
recoils	پی نشینی
sedimentation	ته نشینی
retrocedence	پس نشینی
a bolt from the blue	مثل عجل معلق
full-suspension bike	دوچرخه کاملا معلق
hang-ups	درحال معلق ماندن
hang up	درحال معلق ماندن
hang-up	درحال معلق ماندن
arch-buttant	پشت بند معلق
suspend from service	معلق کردن از کار
floccule	تودههای معلق درمایع
suspension of vouchers	معلق کردن اسناد
cable suspension bridge	پل معلق با سیم تابیده
pending	تازمانی که امر معلق
sedimentation pond	حوضچه ته نشینی
recoiling	عقب نشینی
recoils	عقب نشینی
cotenancy	هم اجاره نشینی
seclusion	گوشه نشینی
silting	رسوب ته نشینی
recoiled	عقب نشینی
recoil	عقب نشینی
retrocedence	عقب نشینی
retrocession	عقب نشینی
electrostatic procipitation	ته نشینی الکترواستاتیک
ruralize	ده نشینی کردن
eremitic life	گوشه نشینی
settlement	ته نشینی مسکن
eremitism	گوشه نشینی
recesses	عقب نشینی
recess	عقب نشینی
settlements	ته نشینی مسکن
suburbia	حومه نشینی
reclvsion	گوشه نشینی
to burn the midnighoil	شب نشینی کردن
tenantry	اجاره نشینی
urbanism	شهر نشینی
hutment	کلبه نشینی
retreat	عقب نشینی
retreated	عقب نشینی
hypostatic	ناشی از ته نشینی
katabasis	عقب نشینی
solitariness	گوشه نشینی
retreating	عقب نشینی
to burn the midnight oil	شب نشینی کردن
line of retreat	خط عقب نشینی
fallback	عقب نشینی
retreats	عقب نشینی
nomadism	کوچ نشینی
sanctuaries	حق بست نشینی
break ground	عقب نشینی
sanctuary	حق بست نشینی
sequestered life	گوشه نشینی
urbanization	شهر نشینی
suspends	معلق کردن تعلیق دادن
suspending	معلق کردن تعلیق دادن
policies	سند معلق به انجام شرطی
suspending	موقوف الاجرا کردن معلق
due in suspense file	پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق
pendent lite	حکم معلق امین ترکه
overturn	معلق شدن برگشتن وسیله
to stay something	موقتا معلق کردن [قانون]
suspend	معلق کردن تعلیق دادن
suspend	موقوف الاجرا کردن معلق
handspring	معلق زدن بر روی دستها
policy	سند معلق به انجام شرطی
overturns	معلق شدن برگشتن وسیله
overturned	معلق شدن برگشتن وسیله
suspends	موقوف الاجرا کردن معلق
To teach grandma to suck eggs.	جلوی لوطی معلق زدن
long recoil	عقب نشینی طولانی
forced withrawal	عقب نشینی اجباری
retirement	عقب نشینی اختیاری
recoil mechanism	مکانیسم عقب نشینی
recoil mechanism	دستگاه عقب نشینی
urbanistic	وابسته بشهر نشینی
urbanist	وابسته بشهر نشینی
backblast	موج عقب نشینی
back pressure	فشار عقب نشینی
to sound the retreat	شیپورعقب نشینی زدن
to lose ground	عقب نشینی کردن
to give ground	عقب نشینی کردن
to beat a retreat	عقب نشینی کردن
to fall back	عقب نشینی کردن
blowback	عقب نشینی خودکار
blowback	ضربه عقب نشینی
subornation	زیر پا نشینی اغواء
ebb current	عقب نشینی اب دریا
rocket propulsion	فشارعقب نشینی موشک
setback	فشار عقب نشینی
setbacks	فشار عقب نشینی
sedimentation analysis	تجزیه بروش ته نشینی