Dictiornary-Farsi | توافق دوستانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
concordat	توافق دوستانه


Other Matches

chatting	دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat	دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats	دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted	دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
We have agreed in princeple .	درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement	تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
neighbourly	دوستانه
friendlies	دوستانه
amicable	دوستانه
cosh	دوستانه
coshed	دوستانه
friendlier	دوستانه
coshes	دوستانه
coshing	دوستانه
sociable	دوستانه
friendliest	دوستانه
amicably	دوستانه
fraternal	دوستانه
blithe	دوستانه
friendlily	دوستانه
friendly	دوستانه
matey	دوستانه
nattering	صحبت دوستانه
natters	صحبت دوستانه
nattered	صحبت دوستانه
out of one's shell <idiom>	گفتگو دوستانه
hobnob	دوستانه خودمانی
admonitions	سرزنش دوستانه
admonition	سرزنش دوستانه
hobnobbing	دوستانه خودمانی
hobnobs	دوستانه خودمانی
humanitarian	نوع دوستانه
humanitarian	بشر دوستانه
kites	برات دوستانه
kite	برات دوستانه
take liberties <idiom>	دوستانه رفتارکردن
natter	صحبت دوستانه
friendlier	مسابقه دوستانه
hobnobbed	دوستانه خودمانی
accommodation bill	سفته دوستانه
accommodation bill	برات دوستانه
accommodation acceptance	برات دوستانه
friendlies	مسابقه دوستانه
unfriendly	غیر دوستانه
gentelmen's agreement	موافقتنامه دوستانه
friendly	مسابقه دوستانه
friendliest	مسابقه دوستانه
chilly <adj.>	غیر دوستانه
folksy	دوستانه خودمانی
amicable settlement	تسویه دوستانه
sporting	تفریح دوستانه
hobnob	صحبت دوستانه کردن
expostulating	سرزنش دوستانه کردن
expostulates	سرزنش دوستانه کردن
hobnobbing	صحبت دوستانه کردن
expostulated	سرزنش دوستانه کردن
expostulate	سرزنش دوستانه کردن
hobnobbed	صحبت دوستانه کردن
hobnobs	صحبت دوستانه کردن
unfriendly act	عمل غیر دوستانه
symposiums	مجلس مذاکره دوستانه
symposium	مجلس مذاکره دوستانه
symposia	مجلس مذاکره دوستانه
warm up <idiom>	دوستانه برخورد کردن
green PC	رایانه زیست بوم دوستانه
to reach an amicable settlement	دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
dealing	مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
kaffeeklatsch	صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
philanthropic feelings	احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
to jump up at somebody	به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to e. with person on a thing	کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
bunting	پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
agreements	توافق
consents	توافق
agreement	توافق
accord	توافق
adaptations	توافق
adaptation	توافق
band	توافق
accommodation	توافق
accommodations	توافق
maladapted	بی توافق
consistency	توافق
conciliation	توافق
concert	توافق
concerts	توافق
bands	توافق
keeping	توافق
accorded	توافق
accords	توافق
concurrence	توافق
concord	توافق
consented	توافق
settlements	توافق
concent	توافق
consenting	توافق
consent	توافق
commensurableness	توافق
commensurability	توافق
coincidence	توافق
coincidences	توافق
to come to an understanding	توافق
rapport	توافق
analogies	توافق
analogy	توافق
settlement	توافق
arbitration agreement	توافق بر حکمیت
collective agreement	توافق جمعی
consistence	توافق سازگاری
conformation	سازش توافق
conformable	قابل توافق
correspondence principle	اصل توافق
disconformity	عدم توافق
dissidence	عدم توافق
conconancy	توافق صدا
agreement of arguments	توافق نشانوندها
compromiser	توافق کار
consonance	توافق صدا
give-and-take	آماده به توافق
unilateral agreement	توافق یک جانبه
outline agreement	توافق اولیه
skeleton agreement	توافق اولیه
master agreement	توافق اولیه
frame agreement	توافق اولیه
reach an agreement	به توافق رسیدن
synesis	توافق معانی
speaking with prosecutor	توافق باشاکی
inharmoniousness	عدم توافق
basic agreement	توافق اولیه
harmonometer	توافق سنج
his painting lacked repose	نقاشی وی توافق
inadaptable	توافق ندادنی
inconsonantly	باعدم توافق
maladaptation	عدم توافق
mutual agreement	توافق طرفین
reciprocal agreement	توافق دو جانبه
plea agreement	توافق مدافعه
adaptability	توافق سازگاری
breaches	خطای رد یک توافق
understandings	توافق تظر
disparity	عدم توافق
disparities	عدم توافق
understanding	توافق تظر
adhesion	همبستگی توافق
maladjustment	عدم توافق
adaptations	توافق سازش
maladjustments	عدم توافق
deal	توافق تجاری
deals	توافق تجاری
consensus	توافق عام
consistency	توافق سازگاری
adaptation	توافق سازش
maladjusted	بی توافق دژسازگار
adaptable	قابل توافق
discordance	عدم توافق
disagreement	عدم توافق
agreement coefficient	ضریب توافق
accordance	وفق توافق
adaptiveness	قوه توافق
adaption	توافق سازش
adaptableness	قابلیت توافق
modus vivendi	توافق موقت
accompt	سازگاری توافق
breached	خطای رد یک توافق
disagreements	عدم توافق
breach	خطای رد یک توافق
adaptability	قابلیت توافق و سازش
approve	توافق در مورد چیزی
meet someone half-way <idiom>	به توافق رسیدن با کسی
approves	توافق در مورد چیزی
approving	توافق در مورد چیزی
variance	مغایرت عدم توافق
plea bargain	توافق مدافعه [حقوق]
compromise	توافق مصالحه کردن
inconsonance	عدم توافق ناهماهنگی
skeleton agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
conventionalization	توافق با ایین و رسوم
outline agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
compromises	توافق مصالحه کردن
abidance	رفتار برطبق توافق
odds	عدم توافق مغایرت
come to an agreement	توافق حاصل کردن
settlements	حل و فصل توافق بنگاه
settlement	حل و فصل توافق بنگاه
master agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
frame agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
consensus	توافق ورضایت عمومی
agreement	معاهده و مقاطعهء توافق
agreements	معاهده و مقاطعهء توافق
compromising	توافق مصالحه کردن
basic agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
discordantly	از روی عدم توافق
approval	توافق برای استفاده از چیزی
out of court settlement	توافق بدون محکمه [حقوق]
adheres	توافق داشتن متفق بودن
adhered	توافق داشتن متفق بودن
adhere	توافق داشتن متفق بودن
to settle out of court	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
break	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق