English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (8 milliseconds)
English Persian
runaway inflation تورم افسار گسیخته
Other Matches
libertine افسار گسیخته
libertines افسار گسیخته
rampant <adj.> افسار گسیخته
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb> جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
leash افسار سگ وحیوانات مشابه افسار بستن
leashes افسار سگ وحیوانات مشابه افسار بستن
disjointed گسیخته
broken marriage زناشویی گسیخته
inconsecutive بی ربط گسیخته
inconsequent بی ربط گسیخته
interruptedly بطور گسیخته
broken homes خانواده گسیخته
unbridle لجام گسیخته
broken home خانواده گسیخته
ungovernable لجام گسیخته
disruptive درهم گسیخته
disjoin وضع از هم گسیخته بی تکلیفی
unbridle لجام گسیخته کردن
run riot لجام گسیخته بودن
stagflation تورم + رکود تورم همراه با رکود
spanned افسار
tie down افسار
span افسار
tether افسار
head stall افسار
tethered افسار
rein افسار
tethering افسار
tethers افسار
martingale افسار
harness افسار
spans افسار
bridling افسار
bridles افسار
bridled افسار
bridle افسار
halter افسار
harnessing افسار
halters افسار
spanning افسار
harnessed افسار
piecer درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
libertinage افسار گسیختگی
tackles افسار کردن
tackle افسار کردن
tackled افسار کردن
towing bridle افسار یدک
tackling افسار کردن
harnessing افسار زدن
harness افسار زدن
harnessed افسار زدن
eyestrings ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
halters افسار کردن پالهنگ
tethering وسعت افسار کردن
tethered وسعت افسار کردن
halter افسار کردن پالهنگ
tethers وسعت افسار کردن
rein لجام افسار کردن
tether وسعت افسار کردن
throatlatch تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
goutiness تورم
unemployment inflation dilemma تورم
protuberancy تورم
turgescence تورم
tumidness تورم
tumescence تورم
cumulative inflation تورم
bulged تورم
inflation تورم
inflationary تورم
bulging تورم
protuberance تورم
bulges تورم
bulge تورم
protuberances تورم
antinode تورم
swellings تورم
swelling تورم
deflation ضد تورم
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
inflation تورم پول
undersirable inflation تورم نامطلوب
turgidity بادکردگی تورم
reflation تورم عمدی
lump تورم [آماس]
reflation بازآوری تورم
struma گواتر تورم
turgor برامدگی [تورم]
swelling بادکردگی [تورم]
tumescence بادکردگی [تورم]
tumidity بادکردگی [تورم]
turgor بادکردگی [تورم]
bulge برامدگی [تورم]
lump برامدگی [تورم]
protuberance برامدگی [تورم]
swelling برامدگی [تورم]
tumescence برامدگی [تورم]
protuberance بادکردگی [تورم]
lump بادکردگی [تورم]
hepatitis تورم کبد
chronic inflation تورم مزمن
bulge تورم [آماس]
protuberance تورم [آماس]
swelling تورم [آماس]
tumescence تورم [آماس]
tumidity تورم [آماس]
turgor تورم [آماس]
bulge بادکردگی [تورم]
tumidity برامدگی [تورم]
structural inflation تورم ساختاری
anti drumming sheet ورق ضد تورم
persistent inflation تورم مداوم
persistent inflation تورم دائمی
hidden inflation تورم پنهان
hidden inflation تورم خزنده
hyperinflation تورم شدید
hyperinflation تورم حاد
imported inflation تورم وارداتی
inflation rate نرخ تورم
inflationism تورم گرایی
gas inflation تورم گاز
rate of inflation نرخ تورم
monetary inflation تورم پولی
creeping inflation تورم خزنده
creeping inflation تورم ارام
disinflation کاهش تورم
disinflationary کاهنده تورم
stagflation تورم رکود
galloping inflation تورم شدید
secular inflation تورم قرنی
secular inflation تورم مزمن
galloping inflation تورم چهارنعل
galloping inflation تورم افسارگسیخته
galloping inflation تورم تازنده
anticipated inflation تورم مورد انتظار
enlarged tonsils تورم لوزه ها [پزشکی]
reflate تورم ایجاد کردن
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
reflated تورم ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
tumefaction ورم حالت تورم
reflating تورم ایجاد کردن
unexpected inflation تورم غیر منتظره
strumous دارای تورم بالشی
strumose دارای تورم بالشی
tumescence ورم حالت تورم
inflatable قابل تورم یا باد کردن
swelled باد غرور داشتن تورم
swell باد غرور داشتن تورم
frost heave تورم خاک در اثر یخبندان
expectational inflation تورم پیش بینی شده
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
goiterogenic ایادکننده تورم غده تیروئید
expectational inflation تورم قابل پیش بینی
unexpected inflation تورم پیش بینی نشده
swells باد غرور داشتن تورم
ingotism تورم و رشد بیش از حدبلورها
anticipated inflation تورم پیش بینی شده
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
goitrogenic ایجاد کننده تورم غده تیروئید
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
mark up price inflation تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
hot money منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
deflates خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
inflationary recession رکود همراه باتورم تورم رکود
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com