Total search result: 180 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
snaking |
تورگیری اطراف توپ ناو |
|
|
Other Matches |
|
environments |
اطراف |
from the four winds |
از اطراف |
milieu |
اطراف |
parties |
اطراف |
milieus |
اطراف |
milieux |
اطراف |
environs |
اطراف |
environment |
اطراف |
sides of the question |
اطراف موضوع |
ambient noise |
صدای اطراف |
periderm |
پوست اطراف |
wry |
به اطراف چرخاندن |
pappus |
کلاله اطراف گل |
wryly |
به اطراف چرخاندن |
gravesides |
اطراف قبر |
pericardium |
اطراف قلب |
vicinity |
در حدود در اطراف |
about |
در اطراف نزدیک |
go around <idiom> |
به اطراف سفرکردن |
graveside |
اطراف قبر |
edge zone |
اطراف لبه |
architrave |
گچبری اطراف در |
mess around <idiom> |
دو رو اطراف بازیکردن |
port |
ریل اطراف ناو |
seaward |
اطراف دریا روبدریا |
sea chest |
مکندههای اطراف ناو |
touchline |
خط اطراف زمین فوتبال |
atmospheres |
فضای اطراف هرجسمی |
atmosphere |
فضای اطراف هرجسمی |
quayside |
زمین اطراف بارانداز |
to look a bout |
اطراف کار را پاییدن |
barnyard |
محوطهء اطراف انبار |
look round |
اطراف کار را دیدن |
black eyes |
سیاهی اطراف چشم |
black eye |
سیاهی اطراف چشم |
parties |
متداعیین اطراف دعوی |
barnyards |
محوطهء اطراف انبار |
paraselene |
روشنایی اطراف هاله ماه |
drop leaf |
رومیزی اویخته از اطراف میز |
frame |
و مرز اطراف فضای پنجره |
boundry lines |
خطوط اطراف زمین والیبال |
heat muff |
پوشش اطراف پنجه اگزوز |
whisker |
موی اطراف گونه وچانه |
areola |
محوطهء کوچک اطراف چیزی |
periosteal |
واقع در اطراف ضریع استخوان |
safe distance |
مسافت امن اطراف مین |
reeling |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
whiskery |
موی اطراف گونه وچانه |
reeled |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
reel |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
sword dance |
اجرای رقص در اطراف شمشیر |
greater |
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن |
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> |
بادقت مراقب اطراف بودن |
reels |
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد |
balteus |
[نواری در اطراف بالشتک قوسی] |
seminars |
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی |
cimbia |
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون] |
plaster cast |
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن |
plaster casts |
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن |
aureola |
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان |
ambient |
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله |
aureole |
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان |
burg |
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر |
thistledown |
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ |
cross pointing |
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی |
seminar |
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی |
ambiance |
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی |
peristyle |
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط |
ambience |
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی |
maul |
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ |
mauled |
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ |
mauling |
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ |
mauls |
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ |
albumens |
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی |
vibrissa |
سبیل وموی اطراف دهان حیوان |
albumen |
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی |
aerodynamic shape |
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان |
margin |
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی |
to send things flying |
[بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن |
primary cluster |
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول |
Gibbs surround |
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره] |
to be wary of saying something |
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن |
margins |
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی |
splinter screen |
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو |
riviera |
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه |
gipsy bonnet |
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد |
cladding |
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی |
broken stowage |
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی |
Is there an inexpensive restaurant around here? |
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟ |
to look round |
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن |
periodontics |
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان |
riparian law |
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه |
facing distance |
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف |
dead knot |
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد |
sprite |
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند |
fluffing |
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن |
fluffed |
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن |
fluffs |
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن |
fluff |
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن |
centred |
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی |
centers |
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی |
joysticks |
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند |
apron |
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس |
aprons |
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس |
centre |
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی |
run around |
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده |
axis |
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است |
centered |
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی |
joystick |
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند |
tulip design |
طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.] |
interrogatory |
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود |
center |
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند |
ambitus |
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا] |
cells |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
cell |
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود |
leg |
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او |
scrolls |
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد |
condensation cloud |
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد |
yoke |
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر |
scroll |
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد |
interference |
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف |
albanega |
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن] |
atole |
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد |
legs |
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او |
CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
elastic banding |
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز |
y site |
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد |
black matrix |
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند |
scroll |
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد |
waste of manor |
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند |
scrolls |
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد |
green |
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی |
greenest |
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی |
rf |
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود |
plotters |
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند |
plotter |
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند |
bordered |
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده |
bordering |
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده |
border |
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده |
anthill |
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند |
load line |
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد |
autos |
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد |
auto |
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد |
selections |
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد |
selection |
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد |
bracket |
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود |
banding |
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن |
duct |
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد |
pourparler |
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن |
pourparley |
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن |
mats |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
mat |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
deflection |
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش |
deflections |
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
bioecology |
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
critical mach number |
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند |
reshape handle |
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد |
mafrash |
مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.] |
bilinear filtering |
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد |
filigree |
تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود |
autos |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
auto |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
hard sectoring |
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد |
flowed |
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها |
flows |
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها |
flow |
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها |
band of shaft |
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها] |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
connexions |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
connection |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
clogged ink jet nozzles |
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود |
stepped lines |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
submarine havens |
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی |
vase design |
طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.] |
rainbow border |
حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.] |