Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
size distribution of income
توزیع درامد مقداری
Other Matches
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
distribution of income
توزیع درامد
income distribution
توزیع درامد
unequal distribution of income
توزیع نابرابر درامد
uneven distribution of income
توزیع نابرابر درامد
personal distribution
توزیع درامد فردی
theory of income distribution
نظریه توزیع درامد
redistribution of income
توزیع دوباره درامد
size distribution of income
توزیع درامد برحسب مقدار
demand factors
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
appropriation
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
quantity equation
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
quantity equation of exchange
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
quantitative
مقداری
quantitatively
مقداری
qualitative
مقداری
volume discont
تخفیف مقداری
some cold water
مقداری آب سرد
some hot water
مقداری آب گرم
quantitative value
ارزش مقداری
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some crisps
مقداری چیپس
some milk
مقداری شیر
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
value parameter
پارامتر مقداری
parameter
مقداری از یک مدار
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
parameters
مقداری از یک مدار
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
extensive property
خاصیت مقداری
bill of quantities
صورت مقداری
single valued function
تابع یک مقداری
quantitative analysis
تحلیل مقداری
quantitative methods
روشهای مقداری
amount
مقداری از داده یا کاغذ یا...
applicative
صفت مقداری مانندsome یا every
amounts
مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money
نظریه مقداری پول
amounting
مقداری از داده یا کاغذ یا...
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
amounted
مقداری از داده یا کاغذ یا...
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices
نظریه مقداری پول و قیمت
to run to a quantity
[to run into a sum]
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
to have a limit
[of up to something]
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
The welfare budget has been cut down.
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
parameters
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
leakages
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
parameter
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
to have a maximum limit
[of something]
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
transparency
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
lipoprotein
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
oversale
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
dragged
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
bias
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
biases
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaulted
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
nuclide
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
defaulting
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
returned
درامد
makings
درامد
total income
درامد کل
hatch
درامد
hatched
درامد
hatches
درامد
return
درامد
earning
درامد
earnings
درامد
total revenue
درامد کل
comings in
درامد
returning
درامد
returns
درامد
means
درامد
prelusion
درامد
it wasprologue to the nextmove
درامد
revenue
درامد
emoluments
درامد
emolument
درامد
gainings
درامد
admissions
درامد
admission
درامد
proceeds
درامد
income
درامد
remunerative
پر درامد
earnest
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
revenue sharing
سهیم در درامد
income per capita
درامد سرانه
relative income
درامد نسبی
imputed income
درامد ضمنی
revenue sources
منابع درامد
marginal revenue
درامد نهائی
income leakage
کسر درامد
actual income
درامد واقعی
annual earnings
درامد سالانه
benefice
درامد کلیسایی
imperial decree
درامد نامشروع
immoral earning
درامد نامشروع
illicit earning
درامد نامشروع
average revenue
درامد متوسط
income consumption curve
منحنی درامد
marginal income
درامد نهائی
notional income
درامد خیالی
income determination
تعیین درامد
supplementary income
درامد تکمیلی
stream of income
جریان درامد
sinfonia
پیش درامد
real income
درامد واقعی
internal revenue
درامد داخلی
Inland Revenue
درامد داخلی
income analysis
تحلیل درامد
incremental revenue
درامد نهائی
revenue function
تابع درامد
imputed income
درامد انتسابی
attachment of earnings
توقیف درامد
annual income
درامد سالانه
income leakage
نشت درامد
income and expenditure
درامد و هزینه
it proved false
دروغ درامد
disposable income
درامد دریافتی
economic income
درامد اقتصادی
per capita income
درامد سرانه
municipal revenue
درامد شهرداری
permanent income
درامد دائمی
money income
درامد پولی
median income
درامد میانی
earnings per share
درامد هر سهم
ordinary income
درامد عادی
net income
درامد خالص
net revenue
درامد خالص
nominal income
درامد اسمی
notional income
درامد فرضی
national income
درامد ملی
median income
درامد متوسط
present income
درامد جاری
present income
درامد حال
psychic income
درامد بی دردسر
flow of income
گردش درامد
it weighed kilogrammes
سه کیلوگرم درامد
gross income
درامد ناخالص
it scaled kilograms
ده کیلوگرم درامد
current income
درامد جاری
mean income
درامد متوسط
fixed income
درامد ثابت
personal income
درامد شخصی
deferred credits
درامد پس افتاده
flow of income
جریان درامد
deduction from income
کسور درامد
personal income
درامد سرانه
unremunerative careers
مشاغل کم درامد
income taxes
مالیات بر درامد
transfer income
درامد انتقالی
total revenue function
تابع درامد کل
total revenue curve
منحنی درامد کل
to bring a return
درامد دادن
transitory income
درامد انتقالی
means
توانائی درامد
earns
درامد داشتن
earned
درامد داشتن
prologues
پیش درامد
prologue
پیش درامد
earn
درامد داشتن
unearned revenue
درامد باداورده
unearned revenue
درامد نامکتسب
broken-down
ازپای درامد
broken down
ازپای درامد
temporary income
درامد موقتی
mean
منابع درامد
aura
پیش درامد
income tax
مالیات بر درامد
tax revenue
درامد مالیاتی
prelude
پیش درامد
meanest
منابع درامد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com