English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
redistribution of wealth توزیع دوباره ثروت
Other Matches
distribution of wealth توزیع ثروت
wealth distribution توزیع ثروت
socialist سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialists سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
redistribution of income توزیع دوباره درامد
silver spoon ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
fortune ثروت
fortunes ثروت
moneybags ثروت
riches ثروت
wealth ثروت
warison ثروت
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
riches ثروت زیاد
wealth creation ایجاد ثروت
dismal science علم ثروت
treasuring ثروت جواهر
weal ثروت دارایی
weals ثروت دارایی
political economy علم ثروت
wealth tax مالیات بر ثروت
wealth effect اثر ثروت
commonwealths ثروت عمومی
money مسکوک ثروت
commonwealth ثروت عمومی
plutology ثروت شناسی
wealth of nations ثروت ملل
plutolatry ثروت پرستی
treasured ثروت جواهر
treasures ثروت جواهر
worth سزاوار ثروت
windfall ثروت باداورده
affluence فراوانی ثروت
mammonism ثروت پرستی
fortune دارایی ثروت
mammon ممونا ثروت
fortunes دارایی ثروت
national wealth ثروت ملی
treasure ثروت جواهر
economic wealth ثروت اقتصادی
plutonomy علم ثروت
bonanza ثروت باداورده
social wealth ثروت اجتماعی
bonanzas ثروت باداورده
windfalls ثروت باداورده
possession ثروت ید تسلط
net wealth ثروت خالص
purse proud مغرور از ثروت
productive فراور مولد ثروت
mammonite ثروت دوست زرپرست
he is possessed of wealth او دارای ثروت است
man made wealth ثروت ساخت بشر
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
patrimonies ثروت موروثی میراث
patrimony ثروت موروثی میراث
to grow rich ثروت بهم زدن
political economist متخصص علم ثروت
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
gold ثروت رنگ زرد طلایی
golds ثروت رنگ زرد طلایی
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
he aims at riches مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
To squander tyhe national wealth. ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
issue توزیع
allotment توزیع
dissemination توزیع
repartition توزیع
issued توزیع
issues توزیع
allotments توزیع
distributions توزیع
dispensations توزیع
t distribution توزیع تی
dispensation توزیع
distribution توزیع
marketing توزیع
table of distribution جدول توزیع
stresses distribution توزیع تنشها
stress distribution توزیع تنش
dealing arrangments نحوه توزیع
continuous distributions توزیع پیوسته
cumulative distribution توزیع تجمعی
spatial distribution توزیع فضائی
chi square distribution توزیع مربع خی
cost of distribution هزینه توزیع
decile توزیع دهگانه
symmetrical distribution توزیع متقارن
Excess Distribution توزیع فراوانی
distribution free نابسته به توزیع
revolving top استوانه توزیع
unit of issue مبنای توزیع
distribution factors ضرایب توزیع
unit of issue واحد توزیع
uniform distribution توزیع یکنواخت
distribution factor ضریب توزیع
unfair distribution توزیع ناعادلانه
distribution curve منحنی توزیع
distributing point نقطه توزیع
distributable قابل توزیع
dispensator توزیع کننده
trade channel مجرای توزیع
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
demotic distribution توزیع جمعیت
binomial distribution توزیع دو جملهای
canonical distribution توزیع بندادی
bose distribution توزیع بوز
arrengement of the reonforcement توزیع اماتور
reseller توزیع کننده
angular distribution توزیع زاویهای
dispensed توزیع کردن
distributed توزیع شده
distributors توزیع کننده
distributor توزیع کننده
basic of issue مبنای توزیع
dispense توزیع کردن
boltzmann distribution توزیع بولتزمن
sample distribution توزیع نمونه
rotation system توزیع تناوبی
dealt توزیع کردن
distribution time زمان توزیع
administer توزیع کردن
administered توزیع کردن
administering توزیع کردن
administers توزیع کردن
bernoulli distribution توزیع برنولی
dispensing توزیع کردن
dispenses توزیع کردن
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
marketing channel مجرای توزیع
probability distribution توزیع احتمال
population distribution توزیع جمعیت
normal distribution توزیع بهنجار
poisson distribution توزیع پواسون
truncated distribution توزیع ناقص
marketing بازاریابی و توزیع
qualitative distribution توزیع کیفی
indistributable غیرقابل توزیع
issue commissary مسئول توزیع
land distribution توزیع اراضی
load distribution توزیع بار
deals توزیع کردن
deal توزیع کردن
Distribution توزیع [ریاضی]
market channels مجاری توزیع
poissan distribution توزیع پواسن
normal plane توزیع نرمال
redistribution توزیع مجدد
unissued <adj.> توزیع نشده
dispatches توزیع امکانات
despatches توزیع امکانات
dispatched توزیع امکانات
dispatch توزیع امکانات
normalized distribution توزیع بهنجار
optimal distribution توزیع بهینه
optimal distribution توزیع ایده ال
reinforcement distribution توزیع ارماتورها
pareto distribution توزیع پاراتو
planck distribution توزیع پلانک
despatched توزیع امکانات
despatching توزیع امکانات
gaussian distribution توزیع نرمال
distribution law قانون توزیع
distribution system سیستم توزیع
normal distribution توزیع نرمال
distributing توزیع کردن
distributively بشکل توزیع
distributivity توزیع پذیری
random distribution توزیع تصادفی
energy distribution توزیع انرژی
distributes توزیع کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com