Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
angular probability distribution |
توزیع زاویهای احتمال |
|
|
Other Matches |
|
poisson distribution |
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است |
angular distribution |
توزیع زاویهای |
probability distribution |
توزیع احتمال |
radial probability distribution |
توزیع احتمال شعاعی |
angular parallax |
تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور |
functional distribution |
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع |
gini coefficient |
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست |
functional distribution of income |
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید |
triangulate |
سه زاویهای |
angular |
زاویهای |
hard chine |
خن زاویهای |
trigonous |
سه زاویهای |
angular frequency |
بسامد زاویهای |
angular distance |
فاصله زاویهای |
angular momentum |
مقدارحرکت زاویهای |
angular displacement |
جابجایی زاویهای |
angular displacement |
اختلاف زاویهای |
angular frequency |
فرکانس زاویهای |
angular momentum |
تکانه زاویهای |
angular parallax |
پارالاکس زاویهای |
distortions |
کرنش زاویهای |
cover an angle |
زاویهای را بستن |
angular velocity |
تندی زاویهای |
angular velocity |
سرعت زاویهای |
distortion |
کرنش زاویهای |
angular travel |
حرکت زاویهای |
angular speed |
سرعت زاویهای |
angular diameter |
قطر زاویهای |
angular acceleratin |
شتاب زاویهای |
radian frequency |
فرکانس زاویهای |
elongation |
فاصله زاویهای |
angle milling cutter |
فرزکننده زاویهای |
angle strain |
کرنش زاویهای |
angle strain |
کشیدگی زاویهای |
angular acceleration |
شتاب زاویهای |
angular correlation |
همبستگی زاویهای |
angular deformation |
تغییر شکل زاویهای |
decagon |
شکل ده ضلعی و ده زاویهای |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای |
angular kinematics |
حرکت شناسی زاویهای |
angle grinder |
پرداخت کننده زاویهای |
spin angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای اسپین |
spin angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای اسپینی |
turn |
تغییر زاویهای مسیر هواپیما |
turns |
تغییر زاویهای مسیر هواپیما |
angular velocity |
سرعت زاویهای رهایی بمب |
angular variability |
تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان |
declination |
فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی |
gyro |
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار |
chance |
احتمال |
contingency |
احتمال |
chancing |
احتمال |
suppositions |
احتمال |
liabilities |
احتمال |
liability |
احتمال |
aptness |
احتمال |
supposition |
احتمال |
likelihood |
احتمال |
presumption |
احتمال |
contingencies |
احتمال |
chances |
احتمال |
chanced |
احتمال |
presumptions |
احتمال |
possibility |
احتمال |
expectancy |
احتمال |
verisimilitude |
احتمال |
expectance |
احتمال |
possibilities |
احتمال |
like lihood |
احتمال |
eventualities |
احتمال |
eventuality |
احتمال |
likelihoood |
احتمال |
probability |
احتمال |
slanted |
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه |
slant |
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه |
slants |
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه |
the probability is |
احتمال میرود |
risked |
احتمال زیان |
probability theory |
نظریه احتمال |
probability ratio |
بهر احتمال |
probability of kill |
احتمال انهدام |
risk |
احتمال زیان |
probability of ionization |
احتمال یونش |
probability of detection |
احتمال کشف |
probability of detection |
احتمال اکتشاف |
odds |
احتمال ووقوع |
the probability is |
احتمال دارد |
risking |
احتمال زیان |
transition probability |
احتمال انتقال |
contingencies |
احتمال وقوع |
contingency |
احتمال وقوع |
stand a chance <idiom> |
احتمال داشتن |
There is a 50-50 chance. |
احتمال 50-50است |
unlikelihood |
عدم احتمال |
transition probability |
احتمال جهش |
risks |
احتمال زیان |
probability of collision |
احتمال برخورد |
probability function |
تابع احتمال |
probability factor |
ضریب احتمال |
mathematical probability |
احتمال ریاضی |
kill probability |
احتمال کشندگی |
inverisimilitude |
عدم احتمال |
improbability |
عدم احتمال |
experimental probability |
احتمال ازمایشی |
experimental probability |
احتمال تجربی |
compound probability |
احتمال مرکب |
conditional probability |
احتمال مشروط |
moral certainty |
احتمال قوی |
probability analysis |
احتمال کاوی |
probabilism |
احتمال گرایی |
probability curve |
منحنی احتمال |
presumption of fraud |
احتمال تقلب |
presumedly |
احتمال میرود |
statistical weight |
احتمال ترمودینامیکی |
on the chance of |
نظر به احتمال |
deflection of vertical |
اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع |
probability density |
چگالی احتمال [ریاضی] |
in all like |
احتمال کلی دارد |
likelihood |
احتمال کلی دارد |
look for <idiom> |
با احتمال فکر کردن |
normal probability curve |
منحنی بهنجار احتمال |
It is quite likely that …. |
خیلی احتمال می رود که … |
maximum probility detection |
تعیین احتمال حداکثر |
maximum liklihood method |
روش حداکثر احتمال |
kill probability |
احتمال واردکردن تلفات |
it is beyond recall |
احتمال لغوشدن ندارد |
in all probability |
احتمال کلی میرود |
probability density function |
تابع چگالی احتمال |
probability of kill |
احتمال از بین رفتن |
worst-case |
بدترین وضع یا احتمال |
damage threat |
احتمال تولید خسارت |
risks |
احتمال زیان یاخطر |
risks |
احتمال زیان و ضرر |
risking |
احتمال زیان یاخطر |
risk |
احتمال زیان یاخطر |
risking |
احتمال زیان و ضرر |
risked |
احتمال زیان یاخطر |
risked |
احتمال زیان و ضرر |
risk |
احتمال زیان و ضرر |
balance |
احتمال رویداد خطا |
balances |
احتمال رویداد خطا |
angle drill |
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد |
risks |
احتمال خطر ریسک کردن |
single shot hit probability |
احتمال اصابت یک گلوله به هدف |
risk |
احتمال خطر ریسک کردن |
odds-on |
دارای احتمال بیش از 5 درصد |
damage threat |
منطقه احتمال تولید خسارت |
risked |
احتمال خطر ریسک کردن |
He is bound to come. |
احتمال زیادی دارد که بیاید |
risking |
احتمال خطر ریسک کردن |
the odds are that he will doit |
احتمال دارد که انکار را بکند |
to be on the safe side |
برای اینکه احتمال اشتباه |
it is p that he did not go |
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که |
coriolis force |
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است |
it may be presumed that |
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که |
presumes |
مسلم دانستن احتمال کلی دادن |
presumed |
مسلم دانستن احتمال کلی دادن |
presume |
مسلم دانستن احتمال کلی دادن |
central tendency |
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار |
In all probability. Very likely. |
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین ) |
distributions |
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن |
distribution |
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن |
tabbed flap |
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود |
i p that they are both gone |
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند |
long shot |
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد |
shoo in |
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود |
stair stepping |
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود |
The chances of a soloution are bleak. |
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است |
characteristic strength |
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد |
gyro |
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد |
error handling |
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال |
longitudinal dihedral |
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است |
timing disc |
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور |
anti knock |
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد |
long shot |
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است |
issues |
توزیع |
issued |
توزیع |
t distribution |
توزیع تی |
repartition |
توزیع |
distribution |
توزیع |
marketing |
توزیع |
issue |
توزیع |
allotment |
توزیع |
distributions |
توزیع |
dissemination |
توزیع |
dispensation |
توزیع |
allotments |
توزیع |
dispensations |
توزیع |
cruelty |
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی |
market channels |
مجاری توزیع |
load distribution |
توزیع بار |
marketing channel |
مجرای توزیع |
unissued <adj.> |
توزیع نشده |
optimal distribution |
توزیع بهینه |
normalized distribution |
توزیع بهنجار |
distribute |
توزیع کردن |
normal plane |
توزیع نرمال |
normal distribution |
توزیع بهنجار |
normal distribution |
توزیع نرمال |
optimal distribution |
توزیع ایده ال |