Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
historical development
توسعه تاریخی
Other Matches
prehistorical
پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism
ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
monument
لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments
لوحه تاریخی اثر تاریخی
historic character
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach
توسعه یافتن توسعه
historic
تاریخی
historical
تاریخی
monumental
تاریخی
epochal
تاریخی
historical development
سیر تاریخی
coevality
هم تاریخی معاصری
prehistoric
ماقبل تاریخی
chronologic
بترتیب تاریخی
historical dynamism
دینامیسم تاریخی
historical dynamism
پویایی تاریخی
heritage asset
میراث تاریخی
historical dynamism
پویائی تاریخی
quasi historical
نیم تاریخی
prehistoric
پیش تاریخی
historcicism
مکتب تاریخی
historical method
روش تاریخی
historical necessity
ضرورت تاریخی
metachronism
لغزش تاریخی
historical process
پویش تاریخی
historical theories
نظریههای تاریخی
chronological
بترتیب تاریخی
ogygian
ماقبل تاریخی
parachronism
اشتباه تاریخی
historical process
فرایند تاریخی
metachronism
اشتباه تاریخی
chronologic
دارای تسلسل تاریخی
historical determinism
جبر گرایی تاریخی
epoch
عصرتاریخی حادثه تاریخی
epochs
عصرتاریخی حادثه تاریخی
philologist
ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
they are of no historical
هیچ اهمیت تاریخی ندارد
euhemerism
اساس تاریخی برای افسانه ها
chronogram
نشان دادن سنوات تاریخی
He delivered a historic speech.
نطق تاریخی یی ایراد کرد
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
vandalize
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
mundane era
تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
time capsule
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
protohistory
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
euhemerize
اساس تاریخی قائل شدن برای
menhir
سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
cromlech
ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
red letter day
<idiom>
روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
geochronology
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
moses antedates zoroastes
موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
historcicism
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
accumulation
[مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
date of acquisition
تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
promotion
توسعه
enlarge
توسعه
enlarged
توسعه
upgrowth
توسعه
enlarging
توسعه
enlargement
توسعه
enlargements
توسعه
promotions
توسعه
outspread
توسعه
stop go policy
توسعه
delelopment
توسعه
developments
توسعه
extension
توسعه
extensions
توسعه
amplification
توسعه
enlarges
توسعه
development
توسعه
expansion
توسعه
spread
توسعه
spreads
توسعه
increment
توسعه
increments
توسعه
extending
توسعه دادن
export promotion
توسعه صادرات
expansion
گسترش توسعه
cultural development
توسعه فرهنگی
extensible
توسعه پذیر
social development
توسعه اجتماعی
combat development
توسعه رزمی
regional development
توسعه منطقهای
self development
توسعه نفس
rural development
توسعه روستائی
research and development
تحقیق و توسعه
regional development
توسعه ناحیهای
extends
توسعه دادن
development policy
سیاست توسعه
extensibility
توسعه پذیری
increscent
زیادی توسعه
spread
توسعه دادن
expanded , capacity
توسعه فرفیت
expandability
قابلیت توسعه
exepandable
قابل توسعه
development time
زمان توسعه
spreads
توسعه دادن
development tools
ابزار توسعه
monetary expansion
توسعه پولی
economic development
توسعه اقتصادی
path of expansion
مسیر توسعه
development plan
برنامه توسعه
pattern of development
الگوی توسعه
internal development
توسعه داخلی
progation
توسعه تکثیر
extend
توسعه دادن
pole of development
قطب توسعه
developement
توسعه دادن
amplification
توسعه تقویت
development bank
بانک توسعه
expandsionism
توسعه طلبی
phasess of development
مراحل توسعه
open out
توسعه دادن
booms
توسعه یافتن
boom
توسعه یافتن
enlarging
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
enriches
توسعه دادن
enriching
توسعه دادن
boom
توسعه عظیم
booms
توسعه عظیم
promote
توسعه دادن
promoted
توسعه دادن
promotes
توسعه دادن
boomed
توسعه عظیم
enlarges
توسعه دادن
booming
توسعه یافتن
to unfold
توسعه دادن
extendable
توسعه پذیر
booming
توسعه عظیم
enlarge
توسعه دادن
boomed
توسعه یافتن
enlarged
توسعه دادن
promoting
توسعه دادن
urban renewal
توسعه شهری
uneven development
توسعه نامتوازن
expanses
بسط و توسعه
underdeveloped
توسعه نیافته
increased
توسعه دادن
develops
توسعه دادن
increases
توسعه دادن
to open out
توسعه دادن
develop
توسعه دادن
increase
توسعه دادن
underdevelopment
توسعه نیافتگی
under development
دردست توسعه
expansive
متمایل به توسعه
technical development
توسعه فنی
expansionism
توسعه طلبی
anti development policy
سیاست ضد توسعه
expansionist
توسعه طلبی
expanse
بسط و توسعه
regress
برگشت
[به حالت کم توسعه]
top down development
توسعه از بالا به پایین
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
pullulate
اغاز توسعه نهادن
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
outstretch
توسعه دادن بسط
well development
توسعه و شستشوی چاه
program development tools
ابزار توسعه برنامه
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
inextension
عدم امتداد یا توسعه
underdeveloped nations
ملل توسعه نیافته
development countries
کشورهای قابل توسعه
extended memory
حافظه توسعه یافته
develop
توسعه دادن اشکارکردن
developed contries
ممالک توسعه یافته
increment
افزایش در حقوق توسعه
increments
افزایش در حقوق توسعه
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
characteristics of underdevelopment
ویژگیهای توسعه نیافتگی
developing countries
کشورهای در حال توسعه
extended precision
دقت توسعه یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com