English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
net domestic output تولید خالص داخلی
Other Matches
net domestic product محصول خالص داخلی
net output تولید خالص
net productivity تولید خالص
net primary production تولید خالص نخستین
gross domestic product تولید ناخالص داخلی
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
net death rate نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
cleanest خالص
cleans خالص
downright خالص
paticular خالص
cleaned خالص
clean خالص
virginal خالص
unmixed خالص
absolute خالص
absolutes خالص
aquapura اب خالص
simon pure خالص
veridical خالص
pure خالص
nett خالص
unalterable <adj.> خالص
unalienable <adj.> خالص
inevitable <adj.> خالص
indispensable <adj.> خالص
inalienable <adj.> خالص
absolute <adj.> خالص
purer خالص
nets خالص
heartfelt خالص
unadulterated خالص
spiritous خالص
net خالص
sheer خالص
genuine خالص
purest خالص
net price قیمت خالص
gross غیر خالص
grossed غیر خالص
grosser غیر خالص
grosses غیر خالص
net profit سود خالص
net rate نرخ خالص
net reactance راکتانس خالص
net net worth ارزش خالص
net price ارزش خالص
net product محصول خالص
grossest غیر خالص
grossing غیر خالص
circular bending خمش خالص
equity capital دارائی خالص
full blood نژاد خالص
solid قوی خالص
solids قوی خالص
grain alcohol الکل خالص
refines خالص کردن
refine خالص کردن
neatness خالص بودن
he was neat بی ماسه خالص
hellene یونانی خالص
carbon ذغال خالص
equity دارائی خالص
net income درامد خالص
resutant force نیروی خالص
resutant نیروی خالص
net force نیروی خالص
net exports خالص صادرات
net debt بدهی خالص
net cash نقدی خالص
net benefits منافع خالص
net asset دارائی خالص
resultant acceleration شتاب خالص
net acceleration شتاب خالص
neat size اندازه خالص
equities دارائی خالص
limpid روشن خالص
net register tonnage گنجایش خالص
purification خالص کردن
pure monopoly انحصار خالص
spirits of wine عرق خالص
tare وزن خالص
pure mathematics ریاضیات خالص
pure lime اهک خالص
pure interest منافع خالص
pure interest بهره خالص
unmixede یکدست خالص
pure profit سود خالص
spirit of wine عرق خالص
purification خالص سازی
pure tones صداهای خالص
clears خالص کردن
pure strategy استراتژی خالص
clearest خالص کردن
clearer خالص کردن
chaste خالص ومهذب
clear خالص کردن
pure shear برش خالص
net revenue درامد خالص
take-home pay خالص دریافتی
net yield بازده خالص
net work کار خالص
wholewheat گندم خالص
net wealth ثروت خالص
net wealth دارائی خالص
net worth ارزش خالص
net value ارزش خالص
net tonnage فرفیت خالص به تن
net thrust پیشرانه خالص
net saving پس انداز خالص
net weight وزن خالص
take-home pay حقوق خالص
pure competition رقابت خالص
pure bending خمش خالص
proof spirit الکل خالص
pure wool پشم خالص
perfect loss زیان خالص
pure color رنگ خالص
take-home pay مزد خالص
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
cleanness تمیزی خالص بودن
pure اصیل خالص کردن
gross density چگالی غیر خالص
unalloyed غیر مخلوط خالص
consolidated car وزن خالص اتومبیل
purer اصیل خالص کردن
capital net worth دارائی خالص سرمایهای
marginal net product محصول نهائی خالص
purest اصیل خالص کردن
net برداشت خالص کردن
acetyl pure yellow زرد خالص استیلی
average net return بازده خالص متوسط
elutriate صاف و خالص کردن
business income درامد خالص تجارتی
national net income درامد خالص ملی
native metals فلزات خالص طبیعی
net radiation factor ضریب تابش خالص
net present value ارزش حال خالص
net present value ارزش فعلی خالص
net national product محصول خالص ملی
pure color response پاسخ خالص رنگ
net business saving پس انداز خالص شرکتها
net national income درامد خالص ملی
nets برداشت خالص کردن
net investment سرمایه گذاری خالص
nett برداشت خالص کردن
pure rate of interest نرخ بهره خالص
net calorific value ارزش گرمایی خالص
residual propulsive force نیروی پیشرانه خالص
net asset value ارزش دارائی خالص
net rate of return نرخ بازده خالص
pure monetary policy سیاست پولی خالص
net birth rate نرخ خالص زایش
net birth rate اهنگ خالص زایش
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
net tax revenue خالص درامد مالیاتی
expected rate of net profits نرخ سود خالص موردانتظار
Inclusive of all expenses . خرج دررفته ( بطور خالص )
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
marginal net private product محصول خصوصی نهائی خالص
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
pure nitric acid تیزاب خالص یا تیز کرده
profit margin درصد سود از فروش خالص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com