English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (42 milliseconds)
English Persian
vacuumize تولید خلا کردن
Search result with all words
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
supplied تولید کردن
supply تولید کردن
supplying تولید کردن
generate تولید کردن احداث کردن
generate حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate تولید کردن
generated تولید کردن احداث کردن
generated حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated تولید کردن
generates تولید کردن احداث کردن
generates حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates تولید کردن
generating تولید کردن احداث کردن
generating حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating تولید کردن
manufacture تولید کردن
manufactured تولید کردن
manufactures تولید کردن
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
breed تولید کردن تربیت کردن
breeds تولید کردن تربیت کردن
clatter تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clock مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clocks مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
generation تولید کردن
generations تولید کردن
production تولید کردن
productions تولید کردن
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
produce تولید کردن محصول
produce تولید کردن
produced تولید کردن محصول
produced تولید کردن
produces تولید کردن محصول
produces تولید کردن
crackle صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
spawn تولید مثل کردن
spawned تولید مثل کردن
spawning تولید مثل کردن
spawns تولید مثل کردن
ovulate تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulated تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulating تخمک گذاردن تولید اوول کردن
procreate تولید کردن
procreated تولید کردن
procreates تولید کردن
procreating تولید کردن
beget تولید کردن
begets تولید کردن
begetting تولید کردن
engender تولید نسل کردن
engendered تولید نسل کردن
engendering تولید نسل کردن
engenders تولید نسل کردن
raise تولید کردن
raises تولید کردن
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
process تقویم کردن تولید کردن
process تهیه و تولید کردن
processes تقویم کردن تولید کردن
processes تهیه و تولید کردن
reproduction تولید کردن مجدد
reproductions تولید کردن مجدد
baud وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud rate وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
begat تولید کردن
bring forward تولید کردن
dp پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
fetch up تولید کردن
inbreed تولید کردن
incrossbreed تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
ingenerate تولید کردن
intensive cultivation اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
rubefy تولید قرمزی کردن در
set up اقامه یا طرح کردن تولید کردن
stridulate تولید صدای گوشخراش کردن
to raise up seed تولید نسل کردن
turn out تولید کردن
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
ulcerate تولید قرحه کردن ریش شدن
verminate تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
Other Matches
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
put out <idiom> تولید کردن
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
oversold بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversell بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
manufactures تولید
fabrication تولید
production rule تولید
assembly تولید
total product تولید کل
manufacture تولید
manufactured تولید
progeniture تولید
production technique فن تولید
productions تولید
generations تولید
generation تولید
assembly lines خط تولید
assembly line خط تولید
turn out تولید
aggregate output تولید کل
production تولید
articulation تولید
output تولید
total output تولید کل
outputs تولید
genesis تولید
production lines خط تولید
production line خط تولید
products تولید
low productivity تولید کم
product تولید
mass production تولید انبوه
mass production تولید ماشینی
mass production تولید بمقدارزیاد
labor intensive production تولید کاربر
reproductions تولید دوباره
agents of production عوامل تولید
production تولید دستهای
productivity قابلیت تولید
report generation تولید گزارش
reporduce تولید مجدد
jamming تولید پارازیت
reproductivity استعداد تولید
production تولید محصول
relations of production رابطه تولید
energy production تولید انرژی
aggregate production function تابع تولید کل
regeneracy تولید مجدد
energy production تولید نیرو
rate of output میزان تولید
fabrics محصول تولید
pyogenesis تولید چرک
producer تولید کننده
sparking تولید جرقه
production factors عوامل تولید
regenerate تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
cost of production هزینه تولید
productions تولید محصول
regenerates تولید مجدد
scale of production مقیاس تولید
manufacturers تولید کننده
manufacturer تولید کننده
marginal output تولید نهائی
producers تولید کننده
productions تولید دستهای
fabric محصول تولید
volume of production حجم تولید
regenerating تولید مجدد
aggradation of permafrost تولید مه شبنم
underproduction تولید ناکافی
factors of production عوامل تولید
aggradation of permafrost تولید شبنم
surplus production تولید اضافی
manufacturing cost هزینه تولید
average product تولید متوسط
rate of output نرخ تولید
production process فرایند تولید
producible قابل تولید
food production تولید غذا
forces of production نیروهای تولید
overproduction تولید بیش از حد
overproduction اضافه تولید
overproduction تولید مازاد
peak output حداکثر تولید
suppuration تولید جراحت
surplus production مازاد تولید
surplus production فزونی تولید
pedogenesis تولید خاک
chymification تولید کیموس
production index شاخص تولید
output variability تغییرات تولید
mode of production طرز تولید
branches of production شاخههای تولید
production period دوره تولید
production part بخش تولید
homogenesis تولید مثل
branches of production رشتههای تولید
production method روش تولید
production management مدیریت تولید
home country محل تولید
optimum output تولید بهینه
flow of production جریان تولید
flow of production گردش تولید
optimum output تولید مطلوب
output per head تولید سرانه
output rate نرخ تولید
chylification تولید کیلوس
calorification تولید حرارت
potential output تولید بالقوه
reproduction تولید دوباره
gas making تولید گاز
carcinogenesis تولید سرطان
gas generation تولید گاز
generation of oscillations تولید نوسان
generation of current تولید جریان
generating tool ابزار تولید
reproduction تولید مجدد
generable قابل تولید
reproduction تولید مثل
pilot production تولید نمونه
the procreative instinct غریزه تولید
reproductions تولید مثل
capital intensive technique فن تولید سرمایه بر
generations تولید نیرو
beeps تولید صدا
full production تولید کامل
beeping تولید صدا
beeped تولید صدا
full production تولید در حداکثرفرفیت
per capita output تولید سرانه
beep تولید صدا
period of production دوره تولید
system generation تولید سیستم
power of production نیروی تولید
generation تولید نیرو
reproductions تولید مجدد
mass-production تولید انبوه
production efficiency کارائی در تولید
production facility سهولت تولید
production frontier مرز تولید
production function تابع تولید
metagenesis تناوب تولید
monopoly output تولید انحصاری
mode of production وجه تولید
national output تولید ملی
national product تولید ملی
procreation تولید مثل
production gap شکاف تولید
neogenesis تولید جدید
production time زمان تولید
begotten تولید کرده
production efficiency کارائی تولید
incendiarism تولید حریق
factory مرکز تولید
factories مرکز تولید
production engineer مهندس تولید
production cost هزینه تولید
mode of production شیوه تولید
production control کنترل تولید
production coefficient ضریب تولید
producing گنجایش تولید
production capacity فرفیت تولید
production account حساب تولید
net output تولید خالص
production program برنامه تولید
progenitive تولید کننده
elasticity of production کشش تولید
factory production تولید کارخانهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com