English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
schizogenesis تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
Other Matches
schizogony تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
production gap شکاف تولید
bifid بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
electro magnetism تولید خواص مغناطیسی بوسیله
sporogony تولید مثل بوسیله هاگ
self fruitful تولید مثل بوسیله گرده خود
electrophorus الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
hydroelectric وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
paedogenesis تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
homogamic تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
healing by first intention جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
tumbles غلت خوردن معلق خوردن
tumbled غلت خوردن معلق خوردن
trips لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble غلت خوردن معلق خوردن
trip لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped لغزش خوردن سکندری خوردن
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
to drink wine می خوردن شراب خوردن
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
scar شکاف
break شکاف
scarred شکاف
breaks شکاف
chap شکاف
chinks شکاف
scarring شکاف
fractured شکاف
fairlead شکاف
fisure شکاف
chinking شکاف
aperture شکاف
chinked شکاف
chink شکاف
fracturing شکاف
nicks شکاف
fractures شکاف
fracture شکاف
buttress شکاف
buttressed شکاف
buttresses شکاف
buttressing شکاف
lacuna شکاف
eye شکاف
eyeing شکاف
eyes شکاف
slits شکاف
overture شکاف
overtures شکاف
chik شکاف
multifid شکاف شکاف
tear شکاف
apertures شکاف
seam شکاف
seams شکاف
slit شکاف
eying شکاف
fraction شکاف
fractions شکاف
head slot شکاف هد
nick شکاف
nicked شکاف
split شکاف
insection شکاف
suture شکاف
incisure شکاف
slot شکاف
slots شکاف
slotting شکاف
t slot شکاف " T "
grooves شکاف
groove شکاف
nicking شکاف
crazes شکاف
craze شکاف
rifts شکاف
rift شکاف
slash شکاف
slashed شکاف
slashes شکاف
slither شکاف
slithered شکاف
slithering شکاف
chasm شکاف
crevices شکاف
crevice شکاف
incisions شکاف
incision شکاف
chasms شکاف
slithers شکاف
cleft palate شکاف سق
gaps شکاف
arm slit شکاف
gap شکاف
cleft palates شکاف سق
hiatus شکاف
interstice شکاف
cracks شکاف
raking شکاف
rakes شکاف
rake شکاف
break through شکاف
notches شکاف
notch شکاف
chine شکاف
clift شکاف
fissures شکاف
cleft شکاف
fissure شکاف
scars شکاف
crack شکاف
cloot شکاف سم
clefts شکاف
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
slotting در شکاف یاسوراخ
bifurcation شکاف گاه
clift شکاف دار
crazier شکاف دار
column gap شکاف ستون
bar sight شکاف درجه
employment gap شکاف اشتغال
strake شکاف سقف
stoma شکاف چاک
crazy شکاف دار
craziest شکاف دار
lacunose شکاف دار
kibed دارای شکاف
stoma شکاف دهان
apertures شکاف دید
arrow-loop شکاف تهویه
cassini division شکاف کاسینی
splitter شکاف دهنده
aximez شکاف پنجره
ajimez شکاف پنجره
cranny شکاف دیوار
creavasse شکاف ژرف
rip دریدن شکاف
deflationary gap شکاف انقباضی
main gap شکاف اصلی
starter gap شکاف اغازگر
depth of abutting gap faces ارتفاع شکاف
aperture شکاف دید
ripped دریدن شکاف
rips دریدن شکاف
bird's-mouth شکاف سه گوشه
cleft palates شکاف کام
tooth gap شکاف دندانه
crevasses شکاف یخی
access hole شکاف دستیابی
crevasses شکاف یخچالی
t slot شکاف تی شکل
fissiparous شکاف خورنده
slotting شیار شکاف
slotting شکاف در خط حمله
crevasses شکاف عمیق
slotting مجرا شکاف
cloven شکاف دار
freeing port شکاف یک طرفه
crevices شکاف سنگ
crevice شکاف سنگ
gap digit رقم شکاف پر کن
cleft شکاف دار
gap in a wall شکاف دردیوار
battle sight شکاف درجه
clefts شکاف دار
hair splitter ادم مو شکاف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com