Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
paedogenesis
تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
Other Matches
chrysalises
شفیره حشرات جوانه
chrysalis
شفیره حشرات جوانه
flyblow
نوزاد حشرات ومگس
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
electro magnetism
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
sporogony
تولید مثل بوسیله هاگ
self fruitful
تولید مثل بوسیله گرده خود
schizogenesis
تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
hydroelectric
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
electrophorus
الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
schizogony
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
homogamic
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
pupae
شفیره
pupa
شفیره
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
pupation
ایجاد شفیره
pupate
تبدیل به شفیره شدن
insecta
حشرات
exterminators
دافع حشرات
insectifuge
دفع حشرات
insect vectors
حشرات بیماری زا
moth
حشرات موذی
moths
حشرات موذی
disinfestation
دفع حشرات
exterminator
دافع حشرات
stinger
نیش حشرات
entomotomy
تشریح حشرات
dipteron
حشرات دوبال
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
newborn
نوزاد
bambino
نوزاد
babies
نوزاد
baby
نوزاد
chick
نوزاد
grubbed
نوزاد
babe
نوزاد
infant
نوزاد
grub
نوزاد
babes
نوزاد
grubs
نوزاد
neonate
نوزاد
new born
نوزاد
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
flyblown
الوده بتخم حشرات
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
neuroptera
حشرات عصبی الجناح
disinfestant
ماده کشنده حشرات
holometabolism
دگردیسی کامل حشرات
gressorial
وابسته به حشرات دونده
verminous
پر از حشرات یا جانوران موذی
elytrum
قاب یا بال حشرات
insectile
در معرض هجوم حشرات
elytron
قاب یا بال حشرات
homopteran
حشرات نیم بال
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
frass
گه کرم نوزاد
daughter chain
زنجیر نوزاد
altricial
نوزاد زودرس
frying
حیوان نوزاد
fries
حیوان نوزاد
fry
حیوان نوزاد
grandbaby
نوه نوزاد
Take care of the infant.
از نوزاد توجه کن
infant industry
صنعت نوزاد
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
lygus bug
انواع حشرات کوچک مکنده
vermin
جانور افت حشرات موذی
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
slinks
نوزاد زود رس لاغر
The baby is there months old .
نوزاد سه ماهه است
slinking
نوزاد زود رس لاغر
larvae
نوزاد حشره لیسه
slink
نوزاد زود رس لاغر
layette
پوشاک طفل نوزاد
The baby is restless.
نوزاد بی تابی می کند
layettes
پوشاک طفل نوزاد
larva
نوزاد حشره لیسه
haustellum
الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
leafhopper
انواع حشرات ازراسته نیم بالان
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
dactylus
بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
hatchling
جانور تازه متولد نوزاد
The baby spat out the pI'll.
نوزاد قرص را تف کرد بیرون
acheilia
فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
forewing
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
acetabulum
محل اتصال پای حشرات ببدن لولهء
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
to sleep like a baby
<idiom>
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
The baby was kicking and scraming .
نوزاد لگه می انداخت وفریاد می کشید
imshi
فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
cankerworm
نوزاد مختلف حشراتی که افت گیاهان اند
Brit
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
Brits
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
abortion
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
littleneck clam
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
abortions
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.
ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
haustellate
دارای الت مکنده مربوط به حشرات مکنده مساعد برای مکیدن
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
per
بوسیله
thruogh the a of
بوسیله
at the hand of
بوسیله
by dint of
بوسیله
by
بوسیله
by the instrumentality of
بوسیله
of
بوسیله
via
بوسیله
whereby
که بوسیله ان
wherewithal
که بوسیله ان
perprep
بوسیله
with
بوسیله
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydromancy
تفال بوسیله اب
municipally
بوسیله شهرداری
hydrolysis
تجزیه بوسیله اب
per pais
بوسیله مملکت
by wire
بوسیله تلگراف
per pais
بوسیله کشور
by depty
بوسیله نماینده
electrically
بوسیله برق
by the f.
بوسیله لمس
leaching
تصفیه بوسیله شستشو
infiltration
پالایش بوسیله تراوش
seagirt
محصور بوسیله دریا
patent
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
pours
تراوش بوسیله ریزش
pouring
تراوش بوسیله ریزش
lapped joint
اتصال بوسیله پوشش
brews
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
to scent out
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
windswept
بوسیله باد جاروشده
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
patented
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
in propria persona
بوسیله خود شخص
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
intuitively
بوسیله درک مستقیم
patenting
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patents
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
windblown
در حرکت بوسیله باد
hydrolyze
بوسیله اب تجزیه شدن
brewed
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brew
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
hydromancer
تفال زننده بوسیله اب
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
aeromancy
تفال بوسیله هوا
electric chair
اعدام بوسیله برق
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
traingulation
پیمایش بوسیله مثلثات
poured
تراوش بوسیله ریزش
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
postage
حمل بوسیله پست
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
pipeage
ترابری بوسیله لوله
churn
بوسیله اسباب گردنده
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
dragonnades
بوسیله سواره نظام
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churned
بوسیله اسباب گردنده
pour
تراوش بوسیله ریزش
pipage
ترابری بوسیله لوله
electromotive
متحرک بوسیله برق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com