English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
myeloma تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
Other Matches
sarcoma تومور بدخیم بافت پیوندی تومور بدخیم نسج همبند تومور سرطانی
scirrhus تومور سفت بدخیم
sarcomatosis ابتلاء به تومور بدخیم نسج همبند
hyprostosis رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
maligning بدخیم
malignant بدخیم
virulent بدخیم
malign بدخیم
virulently بدخیم
maligned بدخیم
maligns بدخیم
tumor تومور برامدگی
tumours تومور برامدگی
syphiloma تومور سفلیسی
tumour تومور برامدگی
tumors تومور برامدگی
growths گوشت زیادی تومور
growth گوشت زیادی تومور
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
teratoma تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
zygoma استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
epithelioma غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
odontoblast سلولهای عاج ساز
unipolar سلولهای عصبی یک قطبی
periosteum پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
turgor ورم سلولهای زنده گیاهی
extracellular واقع درخارج سلولهای بدن
dendrite شاخههای متعدد سلولهای عصبی
somatogenic ایجادکننده سلولهای جداری وجسمی
leukocytoblast سلولهای موجدگلبولهای سفید خون
somatogenic ناشی از سلولهای جداری وبدنه
manubrium سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
acanthoma اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
exodermis لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
autogenesis ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
haploid دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
macromere سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
unbalanced cell سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
occiput استخوان قمحدوه استخوان پس سر
anoxia فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
gonidium یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
hi res graphics graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scan وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
bone استخوان
fleshy بی استخوان
boned استخوان
boneless بی استخوان
osteotome استخوان بر
fleshier بی استخوان
fleshiest بی استخوان
bones استخوان
boning استخوان
jawbone استخوان فک
natchbone استخوان
jawbones استخوان فک
tarsus استخوان مچ پا
ossicle استخوان چه
pubis استخوان شرمگاه
dengue تب استخوان شکن
calcaneum استخوان پاشنه
incus استخوان سندانی
carcass استخوان بندی
fish bone استخوان ماهی
shinbone استخوان قلم پا
raspatory استخوان تراش
carpale استخوان مچ دست
epiphysis شاخ استخوان
metacarpal استخوان کف دست
foot bone خرده استخوان پا
cannon bone استخوان ساق پا
exostosis برامدگی استخوان
ungual bone استخوان ناخنی
ethmoid استخوان پرویزنی
ethmoid استخوان غربالی
cariosity پوسیدگی استخوان
frontal bone استخوان پیشانی
thighbone استخوان ران
osteitis ورم استخوان
osteography شرح استخوان ها
merrythought استخوان جناغ
maxillary bone استخوان ارواره
osteoid استخوان وار
To set a bone. استخوان جا انداختن
malleus استخوان چکشی
malleolus استخوان غوزک
malar bone استخوان گونه
luxation در رفتگی استخوان
marrows مغز استخوان
osteogenesis تشکیل استخوان
osteogenesis پیدایش استخوان
osteal شبیه استخوان
bonemeal آرد استخوان
osteitis اماس استخوان
ossific استخوان ساز
os pubis استخوان شرمگاه
orthopedics جراحی استخوان
occipital bone استخوان قمحدوه
navicular bone استخوان زورقی
bonemeal استخوان کوبیده
skull and crossbones جمجمه و دو استخوان
osteologist استخوان شناس
knucklebone استخوان قوزک
hyoid bone استخوان لامی
the humeral bone استخوان عضد
the humeral bone استخوان بازو
humeeerus استخوان عضد
humeeerus استخوان بازو
huckle bone استخوان لگن
huckle bone استخوان چاربند
ostosis استخوان سازی
palating استخوان کام
parietal استخوان اهیانه
zygomatic استخوان گونه
bonemeal گرد استخوان
osteology استخوان شناسی
kneepan استخوان کشگک
osteoma ورم استخوان
osteomalacia نرمی استخوان
innominate bone استخوان بی نام
illium استخوان حرقفی
ilium استخوان حرقفی
osteomalacia ملاست استخوان
hyperostosis برامدگی استخوان
carcse استخوان بندی
hammer استخوان چکشی
shacklebone استخوان مچ دست
shacklebone استخوان قاپ
jawbones استخوان ارواره
jawbone استخوان ارواره
fracturing شکستگی استخوان
fractures شکستگی استخوان
fractured شکستگی استخوان
fracture شکستگی استخوان
kneecaps استخوان کشگک
hammered استخوان چکشی
xyster استخوان تراش
anvils استخوان سندانی
scaular استخوان شانه
anvil استخوان سندانی
scroll bone استخوان فرفرهای
ossification تشکیل استخوان
shoulder blade استخوان شانه
hammers استخوان چکشی
kneecap استخوان کشگک
talus استخوان قاپ
skelton استخوان بندی
patellae استخوان کشکک
patella استخوان کشکک
stapes استخوان رکابی
frameworks استخوان بندی
hollownes پوکی استخوان
framework استخوان بندی
stirrup bone ;stirrup bone استخوان رکابی
structuring استخوان بندی
structures استخوان بندی
wishbone استخوان جناق
wishbones استخوان جناق
boney استخوان دار
marrow مغز استخوان
bone marrow مغز استخوان
stirrups استخوان رکابی
stirrup استخوان رکابی
spillikin ریزه استخوان
carcasses استخوان بندی
carcass استخوان بندی
carcases استخوان بندی
bony استخوان دار
structure استخوان بندی
breast bone استخوان سینه
femur استخوان ران
femora استخوان ران
pith مخ استخوان اهمیت
rickets نرمی استخوان استخوان نرمی
dislocation دررفتگی استخوان
funny bones استخوان ارنج
funny bone استخوان ارنج
reckets ملاست استخوان
thigh bone استخوان ران
blade استخوان پهن
scapulas استخوان کتف
femurs استخوان ران
cartilage نرمه استخوان
bone ache استخوان درد
raspatory استخوان ساب
barebone استخوان خالی
baleen استخوان نهنگ
anvil bone استخوان سندانی
ankle bone استخوان قوزک
aitch bone استخوان کفل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com