English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
bunter توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Other Matches
bunt ضربه زدن به توپ بدون تاب دادن چوب
on drive ضربه بسمت توپزن
leg hit ضربه بسمت محدوده توپزن
throw out سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
fined ضربه توپزن به پشت منطقه خود
finest ضربه توپزن به پشت منطقه خود
bean ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
fine ضربه توپزن به پشت منطقه خود
beans ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
comebacker ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
called strick پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
half volley پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
shockless بدون ضربه
fly kick ضربه در هوا با پا بدون گرفتن با دست
bases empty ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
coacher مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
run on ادامه دادن متن بدون توقف
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
loose ends <idiom> بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
miscibility قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
warm start شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
demo نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
batsman توپزن
backstop توپزن
batsmen توپزن
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
battery توپزن و توپگیر
batteries توپزن و توپگیر
stonewaller توپزن تدافعی
baulks خطای توپزن
baulked خطای توپزن
balks خطای توپزن
balking خطای توپزن
balked خطای توپزن
banjo hitter توپزن ضعیف
balk خطای توپزن
baulking خطای توپزن
controlling توپزن دقیق
controls توپزن دقیق
control توپزن دقیق
dextrous ماهر
handy ماهر
dexterous ماهر
light handed ماهر
handier ماهر
adept ماهر
industrious ماهر
workmanlike ماهر
neat handed ماهر
skilful ماهر
studious <adj.> ماهر
industrious <adj.> ماهر
hardworking <adj.> ماهر
diligent <adj.> ماهر
assiduous <adj.> ماهر
sedulous <adj.> ماهر
light footed ماهر
deft ماهر
knacky ماهر
adroit <adj.> ماهر
fine fingered ماهر
skillful Šetc ماهر
skilled ماهر
experts ماهر
expert ماهر
he was neat ماهر
handiest ماهر
workmanly ماهر
skillful ماهر
pert ماهر
wieldy ماهر
proficient ماهر
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
ducks اخراج توپزن بی امتیاز
double توپزن 0001امتیازی فصل
dismiss سوزاندن توپزن و اخراج او
doubled توپزن 0001امتیازی فصل
dismisses سوزاندن توپزن و اخراج او
defense دفاع توپزن از میله ها
duckings اخراج توپزن بی امتیاز
ducked اخراج توپزن بی امتیاز
fine leg محل پشت سر توپزن
duck اخراج توپزن بی امتیاز
dismissing سوزاندن توپزن و اخراج او
stumps سوزاندن توپزن کریکت
stumping سوزاندن توپزن کریکت
stumped سوزاندن توپزن کریکت
stump سوزاندن توپزن کریکت
ground محل ایستادن توپزن
doubled up توپزن 0001امتیازی فصل
count تعداد امتیاز توپزن
take a wicket سوزاندن توپزن کریکت
counted تعداد امتیاز توپزن
counts تعداد امتیاز توپزن
counting تعداد امتیاز توپزن
catcher توپگیر پشت سر توپزن
jimmy ماهر دیلم
jimmies ماهر دیلم
skilled worker کارگر ماهر
journeyman کارگر ماهر
journeymen کارگر ماهر
cunning ماهر زیرکی
slick ماهر صاف
slickest ماهر صاف
light foot ماهر تردست
greatest متعدد ماهر
great متعدد ماهر
natty پاکیزه ماهر
great- متعدد ماهر
articulating ماهر در صحبت
nattiest پاکیزه ماهر
water dog شناگر ماهر
versant ماهر واستاد
nattier پاکیزه ماهر
skilled labour کارگر ماهر
flunkeys غیر ماهر
flunky غیر ماهر
craftsmen کارگر ماهر
craftsman کارگر ماهر
understanding مطلع ماهر
skilled ماهر و باتجربه
flunkey غیر ماهر
sharpshooter تیرانداز ماهر
master ماهر شدن
semiskilled نیمه ماهر
semi skilled نیمه ماهر
flunkies غیر ماهر
mastered ماهر شدن
articulates ماهر در صحبت
flunkys غیر ماهر
scientail ماهر علمی
understandings مطلع ماهر
articulate ماهر در صحبت
marksmen تیرانداز ماهر
expert gunner توپچی ماهر
tactically ماهر ماهرانه
tactical ماهر ماهرانه
shotmaker شوت زن ماهر
qualifies ماهر شدن
marksman تیرانداز ماهر
masters ماهر شدن
qualify ماهر شدن
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
ball توپ دور از دسترس توپزن
down میله افتاده واخراج توپزن
night-watchmen توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
handle the ball دست زدن توپزن به توپ
blooper پرتاب اهسته توپ به توپزن
complete game یک بازی کامل از طرف توپزن
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
night watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
beanball توپی که هدف ان سر توپزن باشد
qualified صلاحیت دار ماهر
building craftsman کارگر ماهر ساختمانی
sniper تیرانداز ماهر تفنگ
skillful weaver بافنده ماهر و خبره
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
figure skater اسکیت باز ماهر
navvies کارگر غیر ماهر
snipers تیرانداز ماهر تفنگ
mastered ماهر شدن در چیزی
master ماهر شدن در چیزی
shots تیراندازی تیرانداز ماهر
masters ماهر شدن در چیزی
unskilled worker کارگر غیر ماهر
navvy کارگر غیر ماهر
ace خلبان ماهر و متهور
reinsman سوار کار ماهر
semi skilled worker کارگر نیمه ماهر
aces خلبان ماهر و متهور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com