Dictiornary-Farsi | توپگیر طرف میله نزدیک توپ انداز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
mid off	توپگیر طرف میله نزدیک توپ انداز


Search result with all words

mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
Other Matches

mid on	توپگیر طرف توپ انداز
short leg	توپگیر بین دو میله کریکت
leg slip	محل توپگیر پشت میله دار
slip	محل توپگیر پشت محافظ میله
long leg	یکی از مواضع توپگیر پشت میله ها
slipped	محل توپگیر پشت محافظ میله
slips	محل توپگیر پشت محافظ میله
high	ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest	ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highs	ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
infield	محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
brooklyn	ضربه به میله جلو بولینگ بسمتی مخالف دست گوی انداز
average propensity to save	میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
receivers	توپگیر
receiver	توپگیر
batteries	توپزن و توپگیر
battery	توپزن و توپگیر
catcher's box	محوطه مخصوص توپگیر
fielder	انجام نقش توپگیر
catcher	توپگیر پشت سر توپزن
fieldman	انجام نقش توپگیر
tenpin	میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
find touch	بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
double wood	ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
wicketkeeper	توپگیر مدافع میلههای کریکت
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
third man	محل توپگیر دور از توپزن کریکت
feinted	حرکت از میله بالا به میله پایین
feint	حرکت از میله بالا به میله پایین
feints	حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting	حرکت از میله بالا به میله پایین
deflection board	طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
inside	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
delayed steal	دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
shaft	میله ستون میله چاه
shafts	میله ستون میله چاه
point bland	بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore	نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approach	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
standard	دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards	دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
field	توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
fields	توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
fielded	توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
approach lane	مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
ex ante saving	پس انداز
saving	پس انداز
saver	پس انداز کن
savings	پس انداز
ex post saving	پس انداز
forehanded	پس انداز کن
aggregate saving	پس انداز کل
deposit	پس انداز
thrift	پس انداز
irrigator	اب انداز
deposits	پس انداز
napkin	پیش انداز
potholes	دست انداز
dustpans	خاک انداز
perspectives	چشم انداز
prospecting	چشم انداز
shovel	خاک انداز
scenery	چشم انداز
dustpan	خاک انداز
napkins	پیش انداز
pothole	دست انداز
deposit account	حساب پس انداز
bump	دست انداز
deposit accounts	حساب پس انداز
prospect	چشم انداز
missile launcher	موشک انداز
clearing banks	بانک پس انداز
clearing bank	بانک پس انداز
mouth-watering	دهان آب انداز
lay-by	پس انداز کردن
lay-bys	پس انداز کردن
outlook	چشم انداز
negative saving	پس انداز منفی
fluter	چین انداز
divisive	تفرقه انداز
parapet	دست انداز
missile man	موشک انداز
parapets	دست انداز
mobilization of savings	بسیج پس انداز
abortifacient	بچه انداز
net saving	پس انداز خالص
mobilization of savings	تجهیز پس انداز
prospects	چشم انداز
traffickers	پشت هم انداز
personal saving	پس انداز شخصی
national saving	پس انداز ملی
permanent saving	پس انداز دائمی
prospected	چشم انداز
paysage	چشم انداز
scene	چشم انداز
lay by	پس انداز کردن
scenes	چشم انداز
paradox of thrift	تناقض پس انداز
salt away <idiom>	پس انداز کردن
actual saving	پس انداز واقعی
splitter	نفاق انداز
theory of saving	نظریه پس انداز
driver	راه انداز
thrift institutions	موسسات پس انداز
catapult	سنگ انداز
catapulted	سنگ انداز
spearman	نیزه انداز
catapulting	سنگ انداز
catapults	سنگ انداز
puddle	دست انداز
puddles	دست انداز
reverberative	طنین انداز
retardant	عقب انداز
releaser	راه انداز
bumpy	پر از دست انداز
bumpiest	پر از دست انداز
bumpier	پر از دست انداز
the t.	صاعقه انداز
rocket launcher	موشک انداز
springer	کمند انداز
savings bank	صندوق پس انداز
savings account	حساب پس انداز
lookouts	چشم انداز
fireman	سوخت انداز
bowlers	توپ انداز
bowler	توپ انداز
firemen	سوخت انداز
saving ratio	نسبت پس انداز
saving motive	انگیزه پس انداز
saving function	تابع پس انداز
saving equation	معادله پس انداز
stoker	سوخت انداز
saving bank	بانک پس انداز
saving account	حساب پس انداز
rocket launchers	موشک انداز
saving rate	نرخ پس انداز
to lay aside	پس انداز کردن
to lay up	پس انداز کردن
trappers	تله انداز
trapper	تله انداز
overlooks	چشم انداز
overlooking	چشم انداز
overlooked	چشم انداز
overlook	چشم انداز
shovels	خاک انداز
shovelling	خاک انداز
shovelled	خاک انداز
shoveling	خاک انداز
shoveled	خاک انداز
starter	راه انداز
starters	راه انداز
torpedo tube	اژدر انداز
ringer	طنین انداز
ringers	طنین انداز
lookout	چشم انداز
bomber	بمب انداز
bombers	بمب انداز
rate of saving	نرخ پس انداز
sonorous	طنین انداز
unsaved	پس انداز نشده
mortar	خمپاره انداز
mortars	خمپاره انداز
propensity to save	گرایش به پس انداز
procrastinator	تعویق انداز
private saving	پس انداز خصوصی
drivers	راه انداز
postponer	تاخیر انداز
panorama	چشم انداز
view	چشم انداز
bumpiness	دست انداز
jack ketch	طناب انداز
buttonhook	دکمه انداز
intrigant	پشت هم انداز
bumpy <adj.>	پر دست انداز
rough <adj.>	پر دست انداز
jaculator	نیزه انداز
panoramas	چشم انداز
dissaving	پس انداز منفی
landscapes	چشم انداز
landscaped	چشم انداز
scoop	خاک انداز
landscape	چشم انداز
scooped	خاک انداز
scooping	خاک انداز
scoops	خاک انداز
discobolus	دایره انداز
grenadier	نارنجک انداز
cannoneer	توپ انداز
intriguer	پشت هم انداز
crapshooter	طاس انداز