Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
fast bowler
توپ انداز پرتاب سریع
Other Matches
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
medium pace bowler
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium pacer
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
flight readiness firing
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
speediness
سریع السیر سریع
speedy
سریع السیر سریع
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
weapon delivery
پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
aggregate saving
پس انداز کل
thrift
پس انداز
saver
پس انداز کن
saving
پس انداز
deposits
پس انداز
ex ante saving
پس انداز
deposit
پس انداز
savings
پس انداز
irrigator
اب انداز
forehanded
پس انداز کن
ex post saving
پس انداز
missile man
موشک انداز
unsaved
پس انداز نشده
hooker
قلاب انداز
mobilization of savings
بسیج پس انداز
traffickers
پشت هم انداز
bumpy
پر از دست انداز
footcloth
پای انداز
scope
چشم انداز
scenes
چشم انداز
scene
چشم انداز
foot cloth
پای انداز
rocket launchers
موشک انداز
divisive
تفرقه انداز
grenadier
نارنجک انداز
bumpier
پر از دست انداز
bank of deposit
صندوق پس انداز
bumpiest
پر از دست انداز
stoker
سوخت انداز
missile launcher
موشک انداز
save money
پس انداز کردن
rocket launcher
موشک انداز
to lay aside
پس انداز کردن
fluter
چین انداز
to lay up
پس انداز کردن
bank of deposit
بانک پس انداز
mobilization of savings
تجهیز پس انداز
hookers
قلاب انداز
thrift institutions
موسسات پس انداز
parapets
دست انداز
ballista
سنگ انداز
scenery
چشم انداز
trafficker
پشت هم انداز
the t.
صاعقه انداز
abortifacient
بچه انداز
actual saving
پس انداز واقعی
theory of saving
نظریه پس انداز
torpedo tube
اژدر انداز
pothole
دست انداز
jack ketch
طناب انداز
shoveling
خاک انداز
shovelled
خاک انداز
intriguer
پشت هم انداز
intriguant
پشت هم انداز
intrigant
پشت هم انداز
salt away
<idiom>
پس انداز کردن
shovelling
خاک انداز
initiator terminator
راه انداز
shovels
خاک انداز
shoveled
خاک انداز
potholes
دست انداز
bump
دست انداز
napkin
پیش انداز
napkins
پیش انداز
deposit account
حساب پس انداز
deposit accounts
حساب پس انداز
clearing bank
بانک پس انداز
clearing banks
بانک پس انداز
dustpan
خاک انداز
dustpans
خاک انداز
shovel
خاک انداز
mouth-watering
دهان آب انداز
jaculator
نیزه انداز
howitzer
خمپاره انداز
lay by
پس انداز کردن
discobolus
دایره انداز
perspectives
چشم انداز
perspective
چشم انداز
lay-by
پس انداز کردن
lay-bys
پس انداز کردن
outlook
چشم انداز
overlook
چشم انداز
hand rail
دست انداز
prospect
چشم انداز
overlooked
چشم انداز
overlooking
چشم انداز
overlooks
چشم انداز
trapper
تله انداز
trappers
تله انداز
prospects
چشم انداز
starter
راه انداز
prospecting
چشم انداز
starters
راه انداز
prospected
چشم انداز
line starter
راه انداز خط
saved
پس انداز کردن
saving function
تابع پس انداز
saving equation
معادله پس انداز
saving bank
بانک پس انداز
compulsory saving
پس انداز اجباری
savings bank
صندوق پس انداز
forced saving
پس انداز اجباری
provident bank
صندوق پس انداز
penny bank
صندوق پس انداز
ecbolic
جنین انداز
trustee savings bank
صندوق پس انداز
saving account
حساب پس انداز
lookout
چشم انداز
lookouts
چشم انداز
private saving
پس انداز خصوصی
saving motive
انگیزه پس انداز
personal saving
پس انداز شخصی
save
پس انداز کردن
procrastinator
تعویق انداز
postponer
تاخیر انداز
ringers
طنین انداز
ringer
طنین انداز
savings bank
صندوق پس انداز
savings account
حساب پس انداز
saving ratio
نسبت پس انداز
fireman
سوخت انداز
firemen
سوخت انداز
panoramas
چشم انداز
panorama
چشم انداز
propensity to save
گرایش به پس انداز
ejector
بیرون انداز
puddle
دست انداز
puddles
دست انداز
rate of saving
نرخ پس انداز
thundering
صاعقه انداز
saving rate
نرخ پس انداز
view
چشم انداز
scoop
خاک انداز
catapult
سنگ انداز
catapulted
سنگ انداز
reverberative
طنین انداز
dissaving
پس انداز منفی
crapshooter
طاس انداز
retardant
عقب انداز
catapulting
سنگ انداز
catapults
سنگ انداز
releaser
راه انداز
scoops
خاک انداز
scooping
خاک انداز
scooped
خاک انداز
bowlers
توپ انداز
national saving
پس انداز ملی
landscape
چشم انداز
spearman
نیزه انداز
negative saving
پس انداز منفی
firer
سوخت انداز
feller
درخت انداز
mortars
خمپاره انداز
mortar
خمپاره انداز
net saving
پس انداز خالص
landscaped
چشم انداز
landscapes
چشم انداز
springer
کمند انداز
splitter
نفاق انداز
fire teazer
سوخت انداز
fire teazer
اتش انداز
drivers
راه انداز
driver
راه انداز
bumpy
<adj.>
پر دست انداز
rough
<adj.>
پر دست انداز
road hole
دست انداز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com