Dictiornary-Farsi | توپ قابل چرخش روی پایه نصب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
swivel gun	توپ قابل چرخش روی پایه نصب


Other Matches

chases	پایه چرخش
chased	پایه چرخش
chasing	پایه چرخش
chase	پایه چرخش
pivoting	قابل چرخش
acyclic	غیر قابل چرخش مارپیچی
swivel gun	توپ قابل چرخش روی جک تیر
knobs	که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند
knob	که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند
waltz three	سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
single action	یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
base width	عرض پایه پهنای پایه
hatch beam	پایه دریچه پایه دهلیز
decimals	تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal	تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece	پایه پایه استقرار
socle	پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
swirling	چرخش
turns	چرخش
twirl	چرخش
twirled	چرخش
trolls	چرخش
swirls	چرخش
wheel	چرخش
turn	چرخش
rotation	چرخش
wheeling	چرخش
wheels	چرخش
troll	چرخش
twirling	چرخش
whirl	چرخش
levorotation	چرخش به چپ
rotational	چرخش
spins	چرخش
gyrations	چرخش
whirled	چرخش
whirling	چرخش
whirls	چرخش
gyration	چرخش
volte-face	چرخش
volte face	چرخش
revolutions	چرخش
twirls	چرخش
revolution	چرخش
wrenches	چرخش
whirlpool	چرخش اب
circulation	چرخش
circulations	چرخش
head rolling	سر چرخش
swirled	چرخش
swirl	چرخش
spin	چرخش
whirlpools	چرخش اب
wrenched	چرخش
wrench	چرخش
roll	چرخش گردش
turning points	نقطه چرخش
cyclostat	دستگاه چرخش
angle of rotation	زاویه چرخش
orthogonal rotation	چرخش عمودی
optical rotation	چرخش نوری
turnabouts	چرخش به یک طرف
turnabout	چرخش به یک طرف
kick turn	نیم چرخش
wresting	چرخش پیچش
fractional turn	چرخش کسری
forward dive	شیرجه رو به اب با چرخش
radius of giration	شعاع چرخش
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
turning point	نقطه چرخش
revolutions	چرخش دوران
wrests	چرخش پیچش
spin	چرخش توپ
wrested	چرخش پیچش
wrest	چرخش پیچش
sidespin	چرخش بیک سو
magnetic ritation	چرخش مغناطیسی
oblique rotation	چرخش مایل
vertical scrolling	چرخش عمودی
varimax rotation	چرخش واریماکس
trepan	چرخش انحراف
spins	چرخش توپ
spins	چرخش به سرعت
molecular rotation	چرخش مولکولی
upturn	چرخش ببالا
twist	چرخش بدن
body english	چرخش بی اختیار
twisting	چرخش بدن
rotatable	چرخش پذیر
spin	چرخش به سرعت
upward rotation	چرخش رو به بالا
upright spin	چرخش ایستاده
rotational speed	سرعت چرخش
rolled	چرخش گردش
rolls	چرخش گردش
williamson turn	چرخش ویلیامسون
specific rotation	چرخش ویژه
topspin	چرخش توپ
sidespin	چرخش انحرافی
rotational post	شغل در چرخش
universal	با چرخش ازاد
high spin	چرخش زیاد
sidespin	چرخش توپ
twists	چرخش بدن
pivot point	مرکز چرخش
stuffed	چرخش توپ
stuffs	چرخش توپ
gyoradius	شعاع چرخش
turn table	میز چرخش
concentricity	دقت چرخش
revolutions per minute	چرخش بر دقیقه
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
revs per minute	چرخش بر دقیقه
stuff	چرخش توپ
rpm	چرخش بر دقیقه
radius of gyration	شعاع چرخش
speed of rotation	چرخش بر دقیقه
pivot ship	ناو چرخش
rotational speed	چرخش بر دقیقه
compass swing	چرخش خط محوری
number of revolutions	چرخش بر دقیقه
rev	چرخش بر دقیقه
turn off	محل چرخش
proper rotation	چرخش متعارف
conrotatory motion	چرخش همسو
quartimax rotation	چرخش کوارتیماکس
revolution	چرخش دوران
helicopter	چرخش در هوا
helicopters	چرخش در هوا
rotation	مقدار چرخش یک شی
turn-offs	محل چرخش
rotation	چرخش دوران
tumble	چرخش اشفتگی
free rotation	چرخش ازاد
axis of rotation	محور چرخش
improper rotation	چرخش نامتعارف
tumbled	چرخش اشفتگی
tumbles	چرخش اشفتگی
turn-off	محل چرخش
evolution	چرخش حرکت دورانی
oblimax rotation	چرخش مایل بیشینه
pivots	چرخش حول یک محور
rotational reflection axis	محور چرخش انعکاس
turning circle	دایره چرخش ناو
roll	چرخش توپ والیبال
oblimin rotation	چرخش مایل کمینه
spindling	چرخش دیسک دستی
rolled	چرخش توپ والیبال
optical rotatory dispersion	پاشندگی چرخش نوری
full	چرخش با پشتک کامل
mutarotation	تغییر چرخش نوری
fullest	چرخش با پشتک کامل
counter rotate	چرخش بالاتنه در پیچ
pivot	چرخش حول یک محور
pinwheel	چرخش از پهلو بدوربارفیکس
rolls	چرخش توپ والیبال
pivoted	چرخش حول یک محور
dorro yoop chagi	ضربه پا به بغل با چرخش
hinges	لولا چرخش لولایی
hinge	لولا چرخش لولایی
flow process	جریان چرخش کار
turning point	نقطه لولای چرخش
caracole	نیم چرخش اسب
optical rotatory power	قدرت چرخش نوری
period of roll	زمان تناوب چرخش
hindered rotation	چرخش غیر ازاد
half circle	چرخش نمیدایره ژیمناست
type face	نوع چرخش یکان
pivot point	نقطه چرخش ناو
hindered rotation	چرخش ممانعت شده
turning points	نقطه لولای چرخش
jet turn	چرخش موازی اسکی ها
vertigo	دوار سر چرخش بدور
gyrostatics	مبحث چرخش اجسام
spinning	چرخش [گردش] [دوران ]
presumable	قابل استنباط قابل استفاده
achievable	قابل وصول قابل تفریق
presentable	قابل معرفی قابل ارائه
adducible	قابل اضهار قابل ارائه
elastic	قابل کش امدن قابل انعطاف
observable	قابل مشاهده قابل گفتن
exigible	قابل تقاضا قابل ادعا
transferable	قابل واگذاری قابل انتقال
changeable	قابل تعویض قابل تبدیل
bilable	قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy	قابل تشکر قابل شکر
combustible	قابل سوزش قابل تراکم
sensible	قابل درک قابل رویت
flexile	قابل تغییر قابل تطبیق
presentable	قابل نمایش قابل تقدیم
tenable	قابل مدافعه قابل تصرف
exigible	قابل مطالبه قابل پرداخت
undercut	ضربه قوسدار با چرخش بعقب
switchbacks	چرخش سریع 081 درجه
layover	چرخش روی یک پا وچرخاندن بدن
jump spin	چرخش با اغاز پرش بهوا