English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
play-act تو بازی رفتن
play-acted تو بازی رفتن
play-acting تو بازی رفتن
play-acts تو بازی رفتن
Other Matches
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
solitaire تک بازی
fun بازی
solitaires تک بازی
action بازی
clearance بازی
slackness بازی
basic بازی
plain dealing بازی
patulousness بازی
partie بازی
basics بازی
play بازی
falconine بازی
dibasic دو بازی
game بازی
plays بازی
grey hound سگ بازی
hopscotch بازی لی لی
played بازی
sportiveŠetc بازی کن
playing بازی
watermanship اب بازی
home بازی
gaming بازی
homes بازی
actions بازی
openness بازی
game theory تئوری بازی
gamesomeness بازی گوشی
game theory نظریه بازی
whoredom فاحشه بازی
game plan استراتژی بازی
game of chance بازی قمار
game cycle دوره بازی
game ball توپ بازی
free play بازی ازاد
free handedness دست بازی
twiddled بازی کردن
grandstand play بازی مهیج
twiddle بازی کردن
headhunting خشونت در بازی
football بازی فوتبال
footballs بازی فوتبال
harlepuinade حقه بازی
hard game بازی دشوار
hanky panky روباه بازی
stick چوب بازی
hanky panky حقه بازی
halt back میان بازی کن
half time نیمه بازی
half back میان بازی کن
sport بازی شوخی
four handed game بازی چهارنفره
dibs بازی نرد
footballer فوتبال بازی کن
dib تیله بازی
footballers فوتبال بازی کن
dib قاپ بازی
dangerous play بازی خطرناک
badminton بازی بدمینتون
cunningly به حیله بازی
fence شمشیر بازی
crampet game بازی شطرنج
fences شمشیر بازی
catch بازی دستش ده
doll play عروسک بازی
double dealing حقه بازی
fornication جنده بازی
sported بازی شوخی
flimflam حقه بازی
sports بازی شوخی
fitting clearance بازی مناسب
first hand نخستین بازی کن
twiddles بازی کردن
field of play زمین بازی
favoritism پارتی بازی
twiddling بازی کردن
playtime هنگام بازی
plaything اسباب بازی
playing the man بازی روانی
papistry پاپ بازی
open heartedness راست بازی
on side پایان بازی
off hand game بازی جنبی
croquet بازی کروکه
off hand game بازی غیررسمی
mountebankery چاچول بازی
mountebankery زبان بازی
toys بازی کردن
misplay بازی اشتباه
miscast بد بازی کردن
middle game وسط بازی
toys اسباب بازی
passive play بازی غیرفعال
toy بازی کردن
playing the man بازی با حریف
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
playing court زمین بازی
playact رل بازی کردن
play therapy بازی درمانی
play away به بازی گذراندن
pedophilia بچه بازی
pederosis بچه بازی
pederasty or pae بچه بازی
toy اسباب بازی
pederasty بچه بازی
malversation دغل بازی
lusory بازی کن خنده کن
threesome بازی سه نفری
threesomes بازی سه نفری
inning یک دوره بازی
rink یخ بازی کردن
rinks میدان یخ بازی
ingenuousness راست بازی
indirection دغل بازی
rinks یخ بازی کردن
hopscotch بازی اکرودوکر
bump بازی کردن
hocus pocus ورودحقه بازی
hocus pocus حقه بازی
job stick دسته بازی
jugglery شعبده بازی
miming لال بازی
paraphrase بازی با الفاظ
paraphrased بازی با الفاظ
let us play بازی کنیم
legerdemain حقه بازی
paraphrases بازی با الفاظ
knuckle bone قاب بازی
paraphrasing بازی با الفاظ
rink میدان یخ بازی
skate بازی تهاجمی
mime لال بازی
mimed لال بازی
mimes لال بازی
headwork با سر بازی کردن
playgrounds زمین بازی
skiing اسکی بازی
stanzas بخشی از بازی
stanza بخشی از بازی
power games بازی قدرتی
bandies چوگان بازی کچ
solitaire بازی یک نفره
bandy چوگان بازی کچ
bandying چوگان بازی کچ
playing fields زمین بازی
solitaires بازی یک نفره
power game بازی قدرتی
factionalism فرقه بازی
hocus-pocus حقه بازی
bandied چوگان بازی کچ
playground زمین بازی
doubled up بازی دوبل
swordplay فن شمشیر بازی
hawking قوش بازی
sharp practice حقه بازی
video games بازی دیدنی
doubles بازی دوبل
video game بازی دیدنی
skates بازی تهاجمی
skated بازی تهاجمی
fencing ششمشیر بازی
volleyball بازی والیبال
rugby بازی رگبی
playing fields میدان بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com