Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (8 milliseconds)
English
Persian
disable pulse
تپش ناتوان ساز
Search result with all words
down
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
incapacitate
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating
ناتوان ساختن محجور کردن
comment
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
sicklier
ناتوان رنجور
sickliest
ناتوان رنجور
sickly
ناتوان رنجور
infirm
ناتوان
decay
که ناتوان میشود
decayed
که ناتوان میشود
decaying
که ناتوان میشود
decays
که ناتوان میشود
disabled
ناتوان
incapable
ناتوان
invalid
ناتوان
invalid
ناتوان کردن
invalids
ناتوان
invalids
ناتوان کردن
disable
ناتوان کردن
disable
ناتوان ساختن از کارانداختن
disable
ناتوان ساختن
disables
ناتوان کردن
disables
ناتوان ساختن از کارانداختن
disables
ناتوان ساختن
disabling
ناتوان کردن
disabling
ناتوان ساختن از کارانداختن
disabling
ناتوان ساختن
invalidate
ناتوان کردن
invalidated
ناتوان کردن
invalidates
ناتوان کردن
gruel
عاجز کردن ناتوان کردن
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
unable
ناتوان
handicapped
ناتوان
impotent
ناتوان اکار
feeble
ناتوان عاجز
feebler
ناتوان عاجز
feeblest
ناتوان عاجز
weakling
ناتوان بی بنیه
weaklings
ناتوان بی بنیه
interrupt
ناتوان کردن وقفه
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
ناتوان کردن وقفه
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
ناتوان کردن وقفه
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
asthenic
ناتوان
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
debilitant
ناتوان کننده
debilitate
ناتوان کردن
debilitation
ناتوان سازی
debilitative
ناتوان کننده
disenable
ناتوان کردن
enervate
ناتوان کردن بی اثرکردن
impuissant
ناتوان
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
irretentive
ناتوان در نگاهداری
stalling torque
گشتاور پیچشی ناتوان
addled
<adj.>
گیج و ناتوان در درست فکر کردن
incapable
<adj.>
ناتوان
unfit
<adj.>
ناتوان
impotent
<adj.>
ناتوان
inable
<adj.>
ناتوان
incapacitated
<adj.>
ناتوان
incompetent
<adj.>
ناتوان
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com