English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (6 milliseconds)
English Persian
lispling تکلم نوک زبانی
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
speaks تکلم کردن
pectoriloquy تکلم صدری
speak تکلم کردن
pressure of speech فشار تکلم
ventriloquism تکلم بطنی
endophasia تکلم درونی
gastriloquy تکلم بطنی
venriloquism تکلم بطنی
ventriloquy تکلم بطنی
languages سخنگویی تکلم
language سخنگویی تکلم
dysphonia عدم قدرت تکلم
dysphasia عدم قدرت تکلم
aphasia عدم قدرت تکلم
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
ventriloquistic کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
Bantu عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
glottic زبانی
bilingual دو زبانی
lip deep زبانی
monnolingual یک زبانی
oral زبانی
nuncupative زبانی
by word of mouth زبانی
lingual زبانی
by parol زبانی
glossal زبانی
linguiform زبانی
abusiveness بد زبانی
orals زبانی
monolingual یک زبانی
by word of mounth زبانی
linguistically زبانی
vivas voce زبانی
trilingual سه زبانی
orally زبانی
verbal زبانی
viva voce زبانی
linguistic زبانی
nuncupatory زبانی
chattiness بلبل زبانی
dumb language زبان بی زبانی
vivas voce زبانی شفاها`
nuncupate زبانی گفتن
knowledge of a language دانستن زبانی
vocabular زبانی شفاهی
lapsus linguae لغزش زبانی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
spiel چرب زبانی
glossopharyngeal زبانی حلقی
to fling d. بد زبانی کردن
professed love دوستی زبانی
sublingual زیر زبانی
polyglot چند زبانی
aphthongia لالی زبانی
bradyglossia کندگویی زبانی
unction چرب زبانی
volubility چرب زبانی
polyglots چند زبانی
lingulate زبانی شکل
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
spiel چرب زبانی کردن
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
tongu praxia کنش پریشی زبانی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
acclamation اخذ رای زبانی
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
glibly ازروی چرب زبانی
glibness چرب و نرم تر زبانی
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lisps نوک زبانی صحبت کردن
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
lisp نوک زبانی صحبت کردن
lisping نوک زبانی صحبت کردن
lard ارایش دادن چرب زبانی
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com