Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 69 (5 milliseconds)
English	Persian
clouding of consciousness	تیرگی شعور
Other Matches
horse sense	شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی
mother wit	شعور
limen	شعور
witless	بی شعور
sottish	بی شعور
good sense	شعور
of no understanding	بی شعور
instincts	شعور حیوانی
sensed	هوش شعور
reason	خرد شعور
class consciousness	شعور طبقهای
instinct	شعور حیوانی
brutish	بی شعور درشت
senses	شعور هوش
senses	شعور معنی
sensed	شعور هوش
sensed	شعور معنی
sense	هوش شعور
sense	شعور هوش
sense	شعور معنی
reasons	خرد شعور
senses	هوش شعور
witling	ادم بی شعور و کم عقل
You have cobwebs in your head. <idiom>	تو شعور نداری [اصطلاح]
murkiness	تیرگی
mistiness	تیرگی
opacity	تیرگی
indistinctness	تیرگی
haziness	تیرگی
onscurity	تیرگی
turbidness	تیرگی
turbidity	تیرگی
swarthiness	تیرگی
smokiness	تیرگی
muddiness	تیرگی
gloominess	تیرگی
muddles	تیرگی
muddled	تیرگی
muddle	تیرگی
fogs	تیرگی
fog	تیرگی
obscurity	تیرگی
blurs	تیرگی
blurring	تیرگی
blurred	تیرگی
blur	تیرگی
gloom	تیرگی
muddling	تیرگی
cloudiness	تیرگی
dimness	تیرگی
feculence	تیرگی
darkling	در تیرگی
duskiness	تیرگی
duskily	به تیرگی
dinginess	تیرگی
limbe darkening	تیرگی لبه
haze	تیرگی غبارالود
chromatic dimming	تیرگی فامی
dimming effect	اثر تیرگی
opaqueness	تاریکی تیرگی
oil mist	تیرگی روغن
nigrescence	تیرگی سیاه چردگی
dusk	تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
denitometer	وسیله اندازه گیری درجه تیرگی تصاویر عکاسی
tone	درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones	درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
negligence	اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
without understanding	فهم چیز فهم نافهم بی ادراک بی شعور

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com