English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
wale تیر افقی انتخاب کردن
Other Matches
planed افقی سطح افق افقی کردن
level تراز سطح افقی افقی کردن
planes افقی سطح افق افقی کردن
leveled تراز سطح افقی افقی کردن
planing افقی سطح افق افقی کردن
levels تراز سطح افقی افقی کردن
plane افقی سطح افق افقی کردن
levelled تراز سطح افقی افقی کردن
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
menus لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menu لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
sliding wedge گاوه افقی یاکولاس افقی
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
cross level افقی کردن
transverse abduction دور کردن افقی
transverse adduction نزدیک کردن افقی
horizontal loading پر کردن مهمات به طور افقی
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
to have one's pick انتخاب کردن
screened انتخاب کردن
screen انتخاب کردن
elects انتخاب کردن
electing انتخاب کردن
choosing انتخاب کردن
chooses انتخاب کردن
dial انتخاب کردن
dialed انتخاب کردن
dialled انتخاب کردن
selects انتخاب کردن
pitch upon انتخاب کردن
elect انتخاب کردن
select انتخاب کردن
screens انتخاب کردن
choose انتخاب کردن
selected انتخاب کردن
screening, screenings انتخاب کردن
dials انتخاب کردن
opts انتخاب کردن
sifted انتخاب کردن
sifts انتخاب کردن
to make a choice of انتخاب کردن
sift انتخاب کردن
mischoose بد انتخاب کردن
opted انتخاب کردن
opt انتخاب کردن
opting انتخاب کردن
pick out <idiom> انتخاب کردن
single انتخاب کردن
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
rectification تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
leveling میزان کردن افقی کردن
reelect تجدید انتخاب کردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
destine قبلا انتخاب کردن
preselect انتخاب کردن مقدماتی
preselect قبلا انتخاب کردن
elects انتخاب کردن برگزیده منتخب
chap انتخاب کردن شکاف دادن
elect انتخاب کردن برگزیده منتخب
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
disfranchise از حق رای یا انتخاب محروم کردن
electing انتخاب کردن برگزیده منتخب
coopt انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
selected جدا کردن انتخاب کردن
select جدا کردن انتخاب کردن
selects جدا کردن انتخاب کردن
to run in گرفتار کردن انتخاب کردن
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
lateral افقی
horizontal افقی
laterad افقی
ordinate حور افقی
horizontal boring سوراخکاری افقی
brise-soleil کرکره افقی
horizontal growth رشد افقی
horizontal hook قلاب افقی
trunnion مفصل افقی
trunnion پاشنه افقی
horizontal candlepower شمع افقی
yardarm بازوی افقی
horizontal combination ترکیب افقی
horizontal plane صفحه افقی
horizontal crossbar میله افقی
rhumb دایره افقی
horizontal disparity ناهمخوانی افقی
horizontal integration ادغام افقی
horizontal integration تمرکز افقی
straight افقی بطورسرراست
landscape orientation تمایل افقی
plain coordinates مختصات افقی
horizontal سطح افقی
jack arch طاق افقی
horizontal cornice رخ بام افقی
cross hatch هاشور افقی
cross head تیر افقی
cross beam تیر افقی
horizontally بطور افقی
cross-beam تیر افقی
tiers ردیف افقی
crosscut saw اره افقی بر
horizontal wedge گاوه افقی
horizontal integration انضمام افقی
brise-soleil پرده افقی
horizontal loading کولاس افقی
horizontal mobility تحرک افقی
straightest افقی بطورسرراست
transverse plane صفحه افقی
horizontal polarization قطبش افقی
horizontal pump پمپ افقی
straighter افقی بطورسرراست
horizontal scrolling حرکت افقی
horizontal section برش افقی
horizontal taping مساحی افقی
horizontal wedge کولاس افقی
tier ردیف افقی
abscissa محور افقی
putlog or lock تیر افقی
transom وادار افقی
transom الت افقی
abscissa بعد افقی
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
breastsummer تیر افقی سردر
surge حرکات افقی اب دریا
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
surged حرکات افقی اب دریا
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
surges حرکات افقی اب دریا
horizontal phase control تنظیم فاز افقی
grand pianos پیانوی بزرگ و افقی
horizontal shearing stress تنش برش افقی
horizontal social mobility تحرک افقی اجتماعی
dragon-tie تیر افقی گوشه ها
advection جابجایی افقی هوا
horizontal arch element حلقه افقی قوس
horizon system of coordinates دستگاه مختصات افقی
boom ستون افقی [کشتی]
spar ستون افقی [کشتی]
roof tree کش دیرک افقی چادر
grand piano پیانوی بزرگ و افقی
x axis بردار افقی گراف
vertical loom دار افقی [قالی]
X coordinate مختصات بردار افقی
ridge pole کش دیرک افقی چادر
x plates صفحات انحراف افقی
elevators مکان افقی متحرک
elevator مکان افقی متحرک
mean horizontal candlepower شمع افقی متوسط
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
bar میله افقی در پرش
common roof تیرچه افقی خرپا
horizontal loom دار افقی [قالی]
crossbars تیرک افقی دروازه
crossbar تیرک افقی دروازه
cross grinder شاه تیر افقی
laterad واقع درخط افقی
bars میله افقی در پرش
lateral واقع درخط افقی
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
cross level حباب تراز افقی
transom الت افقی کمرکش
windowsill قسمت افقی لبه پنجره
crossbar چوب افقی بالای مانع
transit compass الت سنجش گوشههای افقی
scans یکی ازخط وط افقی فسفری
racing dive شیرجه افقی دراغاز مسابقه
boomed تیر افقی وصل به بادبان
foward speed همنه سرعت در صفحه افقی
crosspiece قسمت افقی وعرضی هر چیزی
western roll غلطیدن افقی از روی میله
bars چوب افقی بالای مانع
ledger تیر افقی جلو چوبست
booming تیر افقی وصل به بادبان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com