English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
high burst تیر زمانی بالا
Search result with all words
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
Other Matches
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
time limit حد زمانی
time sense حس زمانی
synchrony هم زمانی
synchronization هم زمانی
whilom یک زمانی
simultaneeity هم زمانی
contemporaneousness هم زمانی
temporal زمانی
time limits حد زمانی
eternity بی زمانی
eternities بی زمانی
monomial یک زمانی
onetime یک زمانی
sometime یک زمانی
on <prep.> در [زمانی]
timeline خط زمانی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
no longer نه دیگر [زمانی]
discrete time با گسستگی زمانی
time jitter اختلال زمانی
timed زمانی موقعی
continuous time با پیوستگی زمانی
times زمانی موقعی
no longer نه بیشتر [زمانی]
timetabling برنامه زمانی
time زمانی موقعی
in a short time در اندک زمانی
time bar محدودیت زمانی
throughput time اشتراک زمانی
temporal sign علامت زمانی
temporal maze ماز زمانی
time pressure فشار زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
pressure of time فشار زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetable برنامه زمانی
time yield تسلیم زمانی
temporal جسمانی زمانی
flashbacks وقفه زمانی
flashback وقفه زمانی
lapsing فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
interval فاصله زمانی
schedules برنامه زمانی
schedule برنامه زمانی
time limit محدوده زمانی
time limit محدودیت زمانی
time lags فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lag تاخیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time scales مقیاس زمانی
time scale مقیاس زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
timeline تسلسل زمانی
scheduled برنامه زمانی
time base مبدا زمانی
time series سریهای زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time score نمره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time quantum ذره زمانی
time priority تقدم زمانی
time priority اولویت زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ترجیح زمانی
time path مسیر زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time horizon افق زمانی
time slice برش زمانی
time study بررسی زمانی
time table جدول زمانی
lag تاخیر زمانی
time frames چارچوب زمانی
lagged تاخیر زمانی
time frame چارچوب زمانی
lags تاخیر زمانی
vintage model الگوی زمانی
unit of time واحد زمانی
timetrend روند زمانی
timer switch کلید زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time interval فاصله زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time error خطای زمانی
time estimation براورد زمانی
time fire تیر زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time flutter اختلال زمانی
time constant ثابت زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
timing برنامه ریزی زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
time slicing برش زمانی زدن
monsoon باد وباران زمانی
monsoons باد وباران زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
time lag فاصله زمانی مرده
time slicing تقسیم بندی زمانی
aging سخت گردانی زمانی
synchronised انطباق زمانی داشتن
chronological دارای ربط زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronize انطباق زمانی داشتن
synchronises انطباق زمانی داشتن
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
chronological ترتیب زمانی وقوع
vintage model الگوی مقطع زمانی
synchronizes انطباق زمانی داشتن
distributed lag توزیع فاصله زمانی
age hardening سخت گردانی زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
input time constant ثابت زمانی اولیه
chronologic دارای ربط زمانی
o technique تحلیل عوامل زمانی
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
low time constant ثابت زمانی کوچک
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
time series data امار سریهای زمانی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
lap chart جدول زمانی برای هر دور
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
phases دوره زمانی اجرای برنامه
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
phase دوره زمانی اجرای برنامه
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
phased دوره زمانی اجرای برنامه
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
phases مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
leases استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
available دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
cripples پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
lease استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
times خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time lags زمان تلف شده سکته زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
timed خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time lag زمان تلف شده سکته زمانی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com