Dictiornary-Farsi | تیشه کاری سنگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (3 milliseconds)

English	Persian
hacking	تیشه کاری سنگ


Search result with all words

roughening by picking	تیشه کاری
scabbing	تیشه کاری
Other Matches

scabbing	تیشه
axe	تیشه
axed	تیشه
axing	تیشه
hatchet	تیشه
hatchets	تیشه
ax	تیشه
bush hammer	تیشه
chip axe	تیشه
adze	تیشه زدن
adzes	تیشه زدن
adz	تیشه زدن
broadax	تیشه سرپهن
scutch	تیشه معماری
self assumption	تیشه روبخودی
broadaxe	تیشه سرپهن
narrow edged hoe	تیشه دم قلم
carpenters axe	تیشه نجاری
spud	تیشه مخصوص کندن یخ
spuds	تیشه مخصوص کندن یخ
to kick against the pricks	تیشه بریشه خودزدن
chipper	تیشه نجاری خراط
kevel	تیشه سنگ تراش
mason hammer	تیشه یا چکش بنایی
helve	دسته تیشه ومانند ان
granulating hammer	تیشه سنگ تراشی
To dig ones own grave.	تیشه به ریشه خود زدن
hack hammer	چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
kevel	چوب یکنوع تیشه برای سنگ تراشی
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
impotency	کاری
currie	کاری
curry powder	کاری
curry powders	کاری
parget	گچ کاری
plasterwork	گچ کاری
plastering	گچ کاری
curries	کاری
feckful	کاری
curry	کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunctions	کژ کاری
hypofunction	کم کاری
intent on doing anything	کاری
under employment	کم کاری
flower piece	گل کاری
impotence	کاری
slobbery	تف کاری
electroplating	اب کاری
effective	کاری
active	کاری
inaction	بی کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
galvanization	رویینه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
glyptics	کنده کاری
amalgamating	ملغمه کاری
workbench	محیط کاری
brickwork	سفت کاری
joinery	نازک کاری
farming	اجاره کاری
folding press	پرس خم کاری
forming	فرم کاری
fretwork	منبت کاری
drilling	مته کاری
lubrication	روغن کاری
figuration	شیرین کاری
finishing touches	دست کاری
flagitiousness	تبه کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
welding	جوش کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
fiendishness	تبه کاری
compounding	امیزه کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
i will see sbout it	یک کاری می کنم
frustrates	بدل کاری
frustrate	بدل کاری
ingraving	کنده کاری
insagacity	ندانم کاری
plating	روکش کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
hammering	چکش کاری
extruding	چکش کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
frustrating	بدل کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
afforestation	جنگل کاری
graving	کنده کاری
workstations	ایستگاه کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
workstation	ایستگاه کاری
punching	منگنه کاری
business hours	ساعت کاری
workbenches	محیط کاری
hole punching	منگنه کاری
hours of business	ساعتهای کاری
hunkerism	محافظه کاری
lattice work	شبکه کاری
blindage	صیقل کاری
decorations	زینت کاری
decoration	زینت کاری
calk	بتونه کاری
canniness	ملاحظه کاری
mining	معدن کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
to be about to do something	در پی کاری شدن
argentation	نقره کاری
anaplasty	پیوند کاری
boo boo	اشتباه کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
an active remedy	درمان کاری
an active man	مرد کاری
active cell	خانه کاری
acrography	گچ کاری برجسته
misconduct	خلاف کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
discreetness	احتیاط کاری
discreetnss	احتیاط کاری
elegance	ریزه کاری
drilling work	مته کاری
dry farm	دیم کاری
factorage	حق العمل کاری
fairing	صیقل کاری
fal lal	ریزه کاری
extravagantly	با افراط کاری
plumbing	سرب کاری
squalor	کثافت کاری
chromium plating	اب کرم کاری
compulsiveness	مکرر کاری
conservativeness	محافظه کاری
contouring operation	فرم کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
cotton plantation	پنبه کاری
extrudes	چکش کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
acting	فعال کاری
glazing	شیشه کاری
latticing	شبکه کاری
come to <idiom>	شروع کاری
in return	به جای [کاری]
in return	در تلافی [کاری]
brocade	زری کاری
sew	سوزن کاری
bas-relief	برجسته کاری
cladding	روکش کاری
cladding	پوشش کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
touch off <idiom>	شروع کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
in return	درعوض [کاری]
cloisonne	مینا کاری
Flugelaltar	توری کاری
fret	منبت کاری
frette	منبت کاری
fretwork	منبت کاری
Geometrical	مشبک کاری
illumination	تذهیب کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
lay off	فصل کم کاری
patchery	وصله کاری
perfidiousness	خیانت کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
pomiculture	میوه کاری
probationership	ازمایش کاری
purview of an occupation	حدود کاری
relievo	برجسته کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
reshaping	روانه کاری
rice field	برنج کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
sinfulness	خطا کاری
stalactite work	مقرنس کاری